م+ترس+سگ = مترسگ...یعنی احتمالا سگی که میترسه!!!
شده تا حالا برین نمایش کمدی نخندین؟! موقعی که همه دارند میخندند..شما دارین به این فکر میکنید که موقعیت صحنه کمدیه یا دیالوگ کمدیه که شما درکشو ندارین!!..از بس سخت میگیرین!!! یا مدلتون اینجوریه دیگه...!!! منم اینجوریم!
ولی وقتی داری میری "مترسگ"... میدونی میخوای بخندی...چون پارسالم خندیدی..چون یک کار کودک و نوجوانه...قرار نیست بری موشکافی کنی!!!
ولی خوب وقتی بر میگردی باید بیای موشکافی کنی..در حد یک کار کودک و
... دیدن ادامه ››
نوجوان... :)
خووب من مسلماً خیلی خوشحال و خندون بودم..و یه 2 ساعتی هم فارغ از غم و غصه...به شرطی که خودتو رها کنی !
متن نمایش، داستان بی وفایی سگ مزرعه است که همه تلاششو میکنه که از مرغهای مزرعه محافظت کنه..ولی خوب سگه!! مثه ما آدما یه جا یه اشتباه میکنه..که دیگه نمیشه جبرانش کرد!! قطعا برای بچه ها هدف آموزنده هم بوده..ولی خوب نمیدونم من تو اون سن میتونستم برداشت اینجوری کنم یا نه!!!
بازیها!!! هوتن شکیبا که فوق العاده است..مثله همیشه...!!! صدایی که برای نقش در اورده و همینطور بدن انعطاف پذیرش باعث شده بازیه جذابی داشته باشه...بقیه اعضا گروه بازیهای متوسط رو به بالایی داشتن...ولی خوب احساس خاصی نداشتم!!
موسیقی...با اینکه خوب بود..ولی پارسال بهتر بود... :) یه مشکلی که بود بازیگرایی که بعضی جاها همخوانی میکردند... در پشت فارغ از اینکه ما داریم میبینیمشون..با هم در ارتباط بودند!!! چهره قشنگی نداشت..
طراحی صحنه و دکور و لباس... دکور تو سالن پارسال همین بود..ولی فضای اونجا دید بهتری به صحنه میداد...و بُعد داشت..که خوب امکانات سالن کانون پرورش فکری این اجازه رو نمیداد...طراحی صحنه در عین سادگی برای کار متناسب بود ...ایده آب معدنی به عنوان کوهان شتر رو هم دوست داشتم...
حسن معجونی همیشه جزو کارگردانایی بوده که من اجراهاشو همیشه باید ببینم..و یه جورایی دوست داشتنیه واسم..سبک کاریش برام جذابه...از اینکه تو حوزه کودک و نوجوان کاری قابل قبول ارائه داده خوشحالم..و امیدوارم..سالن از بچه های بیشتری پر باشه تا بزرگترها...
ولی خوب الان دلم برای آآآآی هنک احمق تنگ شده...یه جاهایی دلم براش خیلی سوخت...مثل موقع هایی که عاشق آدم بد فیلم میشی.. "ولی خوب چرا یه کاری میکنی آآآآی هنک..که پشیمون شی..." اون وقت باید بری هاپیتال ..
پیشنهاد میکنم اگر کودکی در اطراف دارین به اون بهونه دستشو بگیرین ببرین و یا دست کودک درونتون رو بگیرین ببرین..و سخت نگیرین در کل!!!
پی نویس:
"پسر آقای جی تی کلاک! خیلی عادی! عادیه هیچکی نفهمه ، خوب قلقلکم می دی عادی نیست !"
" آهااا حالا که برگشتی فهمیدم.... تو تو دختر آقای جی دی کلاکی!:)))"