از 12 هم به بعد کارم شده بود هر چند ساعت یکبار چک کردن تیوال و صفحه ترانه های قدیمی و خوندن نظرات و نقد های نوشته شده،بالاخره دیشب این کار رو دیدم.نمی دونم چه توصیفی می تونم کنم،انگار همه این روایت رو تو زندگی خودم از نزدیک لمس کردم و تجربه کردم. یاد دوران دانشجویی و کافه نادری و نشتن روی صندلی صادق هدایت و ادعا به یک روشنفکر خاص بودن، کار کردن برای رسیدن به رویاهات، ساز زدن برای تخلیه درونی خودم و امید به اینکه تو آینده بالاخره یه کسی میشم و ... افتادم. من تو این روایت ها زندگی کردم، با این آهنگ ها بزرگ شدم و شخصیتم شکل گرفت،من دیشب خودمو دیدم،رویاهامو دیدم،سیر تکامل روحی و شخصیتی ام رو دیدم و شاید آینده رو که که دچار "رتروگرد و آنتروگرد" میشم.
لذت بردم،تو تمامی لحظه ها حال کردم،یه حال ناب و اساسی مثل اولین بوس کوچولو و یواشکی از عشق.
گریه کردم، خندیدم ، فکر کردم وحال کردم و لذت بردم.
من هنوز غرق لذتم ...
کاش میشد تکرار کرد امسال دیشب ها رو.