در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی رضیانی درباره نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه...: این بار رسالت ِ تیاتر با ساناز ، بیان می شود نمایشی است مستند گونه در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:14:15
این بار رسالت ِ تیاتر با ساناز ، بیان می شود
نمایشی است مستند گونه در 3 اپیزود با رویکردی جامعه شناسانه در حوزه زنان . داستان از گفتگوی یک روزنامه نگار با سه قاتل شکل می گیرد که همگی ِ ما به نوعی یا آنها یا نمونه های مشابه آنها را می شناسیم .
اولین زن تنها قاتل سریالی ایران است که با کشتن ِ پیرزن ها، اموال آنها را سرقت می کند تا به نحوی خرج کودک بیمارش را فراهم آورد. در مورد شخصیت این زن 2نکته جالب به نظر می رسد، اول اینکه این زن حاضر نبود که اینپول ها را به صورت مستقیم خرج زندگی اش کند زیرا این پول ها را حرام می دانسته، از این رو اموال مسروقه را یکراست به طلبکارانش می داده تا از بدهی هایش کم شود. نکته دوم اینکه این زن افرادی را می کشت که از نظرش محق ِ مرگ بودند و دیگر عمرشان را کرده بودند.
در اپیزود دوم با شهلا جاهد ( همسر ناصر محمد خانی ) روبه رو هستیم . کارگردان به نحوی هنرمندانه این داستان را پیش می برد و همانند اصل ماجرا ، نمایش او نیز سرشار از ابهام و سوال های بی جواب به پایان میرسد...آیا واقعا شهلا به تنهایی قتل را انجام داده ؟
اپیزود سوم داستان زنی است که در جهت جلوگیری از تجاوز ، متجاوز را می کشد. نویسنده با یک دیالوگ تمامی بیان های قضاوت در ایران را به لرزه در می آورد، آنجایی که زن می گوید : اگر که باهاش رابطه داشتم سنگسارم کی کردید ، حالام که کشتمش اعدامم می کنید.
هر سه زن در دادگاه محکوم به قصاص می شوند.
دو ... دیدن ادامه ›› نفر اول اعدام اما نفر ِ سوم در نهایت مورد عفو قرار می گیرد. اما بار دیگر نویسنده به راحتی از این قضیه نمی گذرد و می گوید : من رو عفو کردید دستتون درد نکنه اما من اصلا نباید در دادگاه محکوم می شدم که نیاز به عفو پیدا کنم.
اوج قدرت این نمایش در عدم ِ قضاوت ِ اوست، یعنی که در هیچ کجای ِ این نمایش به کسی برتری یا حق ویژه ای داده نمی شود و تنها این مخاطب است که با شنیدن ِ کل داستان، قضاوت خواهد کرد.
طاحی صحنه این کار در عین سادگی، بسیار مناسب و کارآمد بود. با استفاده از شیشه ها و آینه های تمام قد ، هزارتو هایی ساخته شده بود که بازیگران از بین آنها راه ِ خود را می بافتند. استفاده از آینه ها و رفلکس نور روی شیشه ها فضای وهم آلود خاصی رو ایجاد کرده بود ، به طوری که بازیگر انگار یک نفر نبود بلکه در همه شیشه ها انعکاس داشت و نکته جالب تر اینکه تماشاگران هم خودشان را در این شیشه ها می دیدند ، گویی این داستان ، داستان ِ همه ی ما ها هم می تواند باشد.
از بازی بازیگران ِ این کار به راحتی نمی توان گذشت ، بازی ها فوق العاده قوی و مهمتر از همه باور پذیر بود.
در نهایت باید به خانم بیان ، نویسنده و کارگردان خوب و جوان کشورمان افتخار کرد بابت این اینتخاب مناسب موضوع ، متن قوی و کارگردانی کم نظیرشان .
چه نقد خوب و گیرایی نوشتید ، با اینکه کار رو ندیدم خیلی علاقمند شدم ببینمش ( با اینکه ته اش رو فهمیدم ) ولی فکر نمی کنم فرصتش باشه
۲۲ آبان ۱۳۹۲
دوست عزیز اجرای مجدد نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» از ۱۱ شهریور هر شب ساعت ۹ شب در سالن باران واقع در خیابان فلسطین جنوبی به روی صحنه می‌رود.

لینک برگه نمایش : http://www.tiwall.com/theater/amedaneh-asheqaneh-qatelaneh
۲۶ مرداد ۱۳۹۴
من هنوز این نمایش رو ندیدم ولى با خوندن نقد آقاى رضیانى به این نمایش علاقه مند شدم... نقد خیلى خوب و تاثیرگذارى بود؛ مو به تنم سیخ شد!!!!!
۲۱ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید