شازده خانوم : .....نه حریمی !
نه حرمتی !
نه سایه داری واسه روزای بی کسی.
نه خلوتی واسه اشک .
نه گوشه ای واسه آه .
سرای بی دنج و کنج .
خونه ی بی اختیار .
خونه ای که دست هر نااهل پاره خوری به کلون اش می رسه....
عمری بالا بلندی کردی ، س آخر چراغت شد سیلی خور باد .
شدی تفاله خور هر کس و ناکس .
خنده ریش هر خوار مایه ی قلاش بی ارکان .