مریم محمدی گرامی
قصه های جدا از همی را در این کار شنیدم قرار بود صدای نسل جوان را بشنویم و قاعدتاً باید چند صدا می شنیدیم. ولی فقط انگار یک نفر بود که حرف می زد. گیرم با تکه کلامها و ادبیات های متفاوت؛ صدا یک صدا بود. یک صدای آشفته ی بی جان فقط. بی ریطی کارگردانی در این بود که فرمهای اجرایی هیچ ربطی به مونولوگها نداشتند. کلام حرف خودش را می زد و حرکت حرفی دیگر. و اجرای بد یعنی بازیگران بسیار ضعیف. بی انرژی، فن بیان بد، بدنهای کار نکرده و ...