من ، میز قهوه خانه و چایی که مدتی ست ...
هی فکر می کنم به شمایی ،که مدتی ست ...
" یک لنگه کفش " مانده به جا از من و تویی
در جستجوی " سیندرلایی " که مدتی ست ...
با هر صدای قلب تو تکرار می شود
ها !! گوش کن به این اُپرایی ، که مدتی ست ...
دیگر کلافه می شوم و دست می کشم
از این ردیف و قافیه هایی ، که مدتی ست ...
کاغذ مچاله می شود و داد می زنم :
آقا ! چه شد سفارش چایی که مدتی ست ...