می گستری در زیر پایت دفترم را
آن قابِ خواب آلوده ی بالا سرم را
پر می کشی از کوچه های خاطراتم
یا می زنی با تیر غم بال و پرم را
حس می کنم دانایِ کلی در سرِ من
داری به هم می ریزی امشب باورم را
سر دفترِ عشقی که در امضای شعرم
در عقدِ دریا می بری حسِ ترم را
تاریخِ عمرم را گرفتی از میانه
از باختر می آوری تو خاورم را
گندم گرفتی از من و جو می دهی پس
اما چه خواهی ساخت این شور و شرم را
==-===-===-==
علی عبداللهی/اصفهان/ز92