اى آسمان شرم بر توباد
نمى دانم چگونه ؛
اما آنچنان بوده اى که
باد را به زوزه یأس واداشتى
و ابر را بر آن داشتى که چنان بگرید
و آه برمن
به زیر این باران به ساعت ها بوده ام
و درون دلم چه غوغاییست بر باریدن
افسوس
دل به چشمانم هیچ راه نیست
و تنها سکوت است که
چنین لب هایم را چو کویر
تشنه باریدن نگاه داشته
اى
... دیدن ادامه ››
آسمان
بر من همان شو که بر ابر ها بوده اى
وادار مرا به باریدن
سکوتم را شکن به فریادى به بلنداى خود
بشکن این نقاب دروغین صبر را بر صورتم
و خورد کن این من را در برابر من
علیرضا.م
از: خود