در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | الی احدی: بابک بیات وقتی تو نباشی من به من مشکوکم، به هر گل به هر سایه روشن م
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:31:03
بابک بیات

وقتی تو نباشی من به من مشکوکم، به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم.

با کوچه آواز رفتن نیست … فانوس رفاقت روشن نیست

نترس از هجوم حضورم … چیزی جز تنهایی با من نیست

وقتی تو نباشی من به من مشکوکم … به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم

مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم … مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم

بی تو ... دیدن ادامه ›› به کابوسو به رویا مشکوکم … به شعله به پروانه حتی مشکوکم

با کوچه آواز رفتن نیست…

ترسم نیست بی تردید از جاده از سایه … تاریک تاریکم من از من میترسم

من از سایه های شب بی رفیقی … من از نارفیقانه بودن میترسم

مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم … مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم

بابک بیات (۲۳ خرداد ۱۳۲۵ تهران - ۵ آذر ۱۳۸۵، تهران)، نوازنده، تنظیم کننده، آهنگساز فیلم و موسیقی پاپ ایرانی است.
ایشان در مصاحبه با ماهنامه نسیم هراز اصالت پدرش را متولد ده مامونیه که اکنون شهرستان شده میداند[۱].

این هم بخشی از مصاحبه ایشان: می‌پرسم: «اصالت‌شان مربوط به کجا بود‌؟» می‌گوید‌:‌ «پد‌ر من مال اطراف تهران بود‌ و د‌ر شانزد‌ه سالگی آمد‌ه بود‌ تهران. د‌ر اطراف تهران جایی که به ساوه نمی‌رسد‌ یک جایی بود‌ به نام «مامونیه.» جایی که الان فرود‌گاه زد‌ه‌اند‌ نزد‌یک مامونیه است. تنها د‌ه فارس آنجا بود‌ه. اسمش هم از مام می‌آید‌ به معنای ماد‌ر. د‌ه‌های د‌یگر هم آن اطراف بود‌ند‌ که همه‌شان ترک‌زبان بود‌ند‌ مثل قاسم‌آباد‌ و غیره. این د‌ه که پد‌رم از آنجا بود‌ه همه‌شان فارس بود‌ند‌. ایرانی اصیل صحبت می‌کرد‌ند‌. طبق گفته ایشان نام واقعی وی : یک اسم و فامیلی خیلی د‌راز د‌اشتم: «علی حسین بیات زرند‌ی مطلق.» وقتی بزرگ‌تر شد‌م زرند‌ی را برد‌اشتم و شد‌ بیات مطلق و یک اسم مستعار هم برای خود‌م انتخاب کرد‌م به نام بابک. شد‌م بابک بیات و همه من را به این اسم می‌شناختند‌.

بابک به زندگی گذشته خود می بالید و از بیان آن ترسی نداشت. از محله‌های جنوب شهر تهران و از آشنایی با ایرج جنتی عطایی در همین محله ها. سرآسیاب دولاب، خیابان شهباز، شکوفه، کرمان، و آن همه خاطره از خانه محقری که حتی کوچکترین صدایی به گوش همسایه‌ها میرسید و آغاز آهنگسازیش از همین خانه محقر ۴۸ متری بود. و خاطرات شیرین زندگی گذشته اش با پدر و مادر و دو برادرش که سراسر تعریف از عاطفه و مهربانی و فداکاری والدینش برای او بود. زمزمه کردن هنگام رفتن به دبیرستان با کفش سوراخ و ساختن ملودی تازه، در حالی که سرمای طاقت فرسا از سوراخ کفش تمام وجودش را فرا گرفته بود. میدان ژاله، چهارراه آبسردار و راه مدرسه و پدرش که دوست داشت او یک ورزشکار شده و به دانشگاه افسری برود و زندگی نظامی را شروع کند. اما او با این تفکر پدر جنگید و موسیقی را دنبال کرد و به همین دلیل بدون حمایت پدر راه خود را ادامه داد.

مرگ پسرش در زندگی بابک بسیار اثر گذار بود. پسرش "مانی" که ده سال از بهترین دوران زندگی بابک را رقم زد تنها سرمایه ذهنی پدرش بود. بعد از مانی، بابک صاحب پسران دیگری شد به نامهای "بامداد" و "باربد".
بازیگری:
۱ - سگ کشی (۱۳۷۹)
۲ - متولد ماه مهر (۱۳۷۸)
۳ - هیوا (۱۳۷۷)