سیاها، نسخه ی آخر . . .
یه اتفاق خوب در تئاتر. دو داستان که در ظاهر امر شاید ارتباط مستقیم با هم نداشته باشند اما به لحاظ معنا کاملا وابسته به هم هستند. قتل عام در صبرا و شتیلا به صورت مستند واره ای در لا به لای اجرای اکسپرسیونیستی بازیگران، مفهومی تازه به ماجرایی که روی صحنه می بینیم می بخشه. موسیقی عالی و به جا، احساس تماشاگر رو به اوج می رسونه. با گزارش یک قتل رو به رو هستیم که از قابیل تا به امروز همواره یکی بوده اما به فرم و شکل ها و انگیزه های گوناگون. تفاوت لباس سجاد افشاریان به نحوی کاملا روشن تمایزش رو از بقیه ی سیاها نشون میده. استفاده از نیم تنه هایی که در پرده ی آخر ما رو شوک زده می کنند. نمایشی باشکوه از یک قتل عام وحشیانه، سلاخی، خشونت. محوریت نقش سجاد افشاریان باعث نشده بازی مهناز ذبیحی و ابراهیم عزیزی به حاشیه بره. همه چیز به معنای واقعی کلمه در جای خودش قرار گرفته بود. واقعا خوشحالم که شانس دیدن این کار رو از دست ندادم. امیدوارم همه ی تیوالی ها به دیدن این نمایش جنون آمیز برن و مثل من از این کار لذت ببرند. خسته نباشید به تمامی اعضای گروه.