در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیر علی هدایتی درباره نمایش تانگوی تخم مرغ داغ: خانم کاوه هر کس که نگاه مخالف شما داشت الزاما سطحی نگر و "پاپ کورن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:30:20
خانم کاوه

هر کس که نگاه مخالف شما داشت الزاما سطحی نگر و "پاپ کورن" بدست نیست....

یادم میاد,زمانی که تلوزیون دو کانال بیشتر نداشت, تا قصه شب گوش نمی کردم,نمی خوابیدم. جمعه ها هم قصه ظهر جمعه رو از دست نمی دادم.همین اقای مرزبان, برنامه ای به نام "ما می توانیم" داشتند(که خیلی دوست داشتم) که در واقع آموزش تئاتر به بچه ها بود. بعد از اون سالها هم عشق و علاقه ام به نمایش تا حالا ادامه پیدا کرده. بنده شخصا برای آثار هنری و هنرمند ها احترام زیادی قائلم و بارها تو سینما و تئاتر با اون دسته اشخاصی که ذکر کردید, بحثم شده.

تمام نکاتی که شما ذکر کردید ما هم متوجه شدیم.مسئله استفاده از قالب و شخصیتهای تکرای تو آثار آقای رادی و تعصب آقای مرزبان( با تجربه فراوان ... دیدن ادامه ›› و ارزشمندش )در اجرای متون(حتی) ضعیف تره ایشونه.

مسئله قدیمی بودن متن (همونطور که قبلا هم ذکر کردم) مطرح نیست. "شکسپیر" در "هملت" , "شاه لیر", "تاجر ونیزی" و .... مفاهیم ارزشمند رو بدون شخصیتها وقالب تکراری و با شخصیت پردازی های دقیق عرضه می کنه.
محمد شجاعی و Someone این را خواندند
رامتین بختیاری این را دوست دارد
منظور شما از قالب تکراری در اثار رادی چیست ؟
چهارچوب خانواده ؟
اگر اینچنین است که با این منطق میتوانیم بگوییم قالب اثار چخوف هم تکراری است چون اکثرا به زندگی ادمهای تازه بدوران رسیده و خرده بورژوا میپردازد. شکسپیر هم قالب کارهایش تکراری است چون تقریبا همه اثارش در قصر و میان شاهزادگان و درباریان میگذرد. ساعدی هم قالبش تکراری است چون بیشتر اثارش در روستاهای خیالی مانند بیل و ورزیل میگذرد .یضایی هم قالب اثارش تکراری است چون بیشتر اثارش بر اساس اسطوره های کهن نوشته شده اند .خلج هم تکراری است چون بیشترین اثارش در پاتوقهای جنوب شهر میگذرد ... دیدن ادامه ›› و ....
اگر منظورتان از قالب تکراری چیز دیگری است لطفا دقیقتر بفرمائید .چون با توصیفات کلی همه چیز را میشود به همه کس نسبت داد .

جدا از اینکه نظر شما چه باشد به نظرم هنر رادی در این است که اتفاقا از روزمره ترین موضوعات زندگی درام میسازد بجای اینکه ادمهای عجیب و غریب را در کرات دیگر و قرون گذشته و اینده مجسم کند .از طرف دیگر به یأس فلسفی هم دچار نیست که ادم هایش در خلأ و بی زمان و بی مکان باشند



۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
1- ابتدا باید بگم که یکی از مشکلات تو جامعه ما اینه که همیشه دنبال تقدس بخشیدن و بزرگ کردن آدمها هستیم به شکلی که دیگه خودمون هم می ترسیم بهشون نقدی وارد کنیم( مثلا لقب استاد دادن به هر کسی , خیلی باب شده) ولی بنده سعی کردها م تحت تاثیر جو وجود قرار نگیرم.

2- وقتی هنرمندی بعنوان رئالیست شناخته میشه و دغدغه ی پرداختن به مسائل و مشکلات جامعشو , باید المانهای موجود تو کارهاش, تا حد امکان ما به ازای خودشونو تو جامعه داشته باشن.این مسئله در مورد آثار تاریخی و اساطیری صدق نمی کنه. چون ما اطلاع دقیقی ازشون نداریم.

3- "مسعود کیمیایی" یه زمان جریان ساز شد و خیلی طرفدار داشت اما الان تو سالن اونو هو می کنن(که خیلی زشته) چرا؟ چون اون زمان تماشاگر ... دیدن ادامه ›› المانها و شخصیتهای کارهاشو لمس می کرد ولی الان دیگه اونها رو دور و برش نمی بینه ,باهاشون ارتباط برقرار نمی کنه.درسته که خصائل انسانی تغییر نمی کنه ولی مناسبات بین آدمها دائم در حال تغییره.

4- کارهای "غلام حسین ساعدی" ارزشمنده ولی اونها تو دهه 70 میلادی که تمایلات چپی تو ذنبا و جامعه ایران رو به افزایش بود, خیلی طرفدار داشت و لی اجرای مجدد مثلا "گاو" الان دیگه جواب نمی ده .اولا بخاطر اینکه مناسبات در روستاها دیگه مثل گذشته نیست و ثانیا به جهت استفاده زیاد از این قالب در سینما,تلویزیون و تئاتر , بد جور کلیشه شده. اگه همزمان "گاو" و "مکبث" رو صحنه باشن,کدومشون تماشاگر بیشتری خواهند داشت؟ برخی آثار هنری قدیمی الان فقط از نظر تاریخ و سوابق هنر یه مملکت ارزش دارن.

ضمنا آقای بیضایی متخصص اسطوره شناسیه ولی تمام کارهاش اسطوره ای نیست.

5- کارهای "آقای رادی" بیشتر تو دهه های 50 و 60 شمسی می گذره. "تیپهایی" مثل زنهای مظلوم و تو سری خور که عرضه تغییر در وضعیت موجودشون رو ندارن و لا جرم باید تن به خیلی چیزها بدن مثل دو نقشی که خانم "فرزانه کابلی" در نمایشهای "شب روی سنگ فرش خیس" و "تانگوی...." داشته اند.خوب مردهای زنباره غیر مذهبی و مذهبی هم غالبا وجود دارن تا پیاز داغ مظلومیت رو زیاد کنن.یا "تیپ"مرد متعبد و موجه بازاری ریاکار که "آقای شریفی نیا" تو سینما بعنوان سمبلش شناخته میشن.
به فرمایش شما همیشه یه شخصیت مرموز (من میگم مجهول الهویه ) هم هست (که فقط باشه) مثل "حامد" در "شب روی سنگ فرش خیس" که جالبه,از پنجره وارد میشه و بخش اصلی تراژدی داستان رو هم این موجود مرموز رقم می زنه. من به این میگم ترازدی تحمیلی!!

حداقل من دیگه با این تیپ ها (نه شخصیتها) بدلیل کلیشه شدن برخی و عدم ( یا کاهش عددی) ما به ازای خارجی برخی دیگر (مخصوصا در مورد خانم ها) در جامعه ارتباط لازم رو برقرار نمیکنم. خانمها الان در امور سیاسی مشارکت فعال دارند, تحصیلکرده تر از مردها شدن و دیگه نمی ایستن تا شوهر انشون بهشون زور بگن....

من مشکلی با زبان و گویش قدیم تهران و یا استفاده از الفاظ رکیک ندارم.اما برخی از هنرمندان از شیرینی این نوع گویش جهت پوشاندن نقایص کار استفاد ه می کنن. در نمایش "تانگو..." بجای پرداختن بیشتر به شخصیتهای و رفع تناقضهای داستان ( که قبلا اشاره کردم) ,صحنه فحش دادن "عزیز" به "قیصر" طولانی تر میشه!

6.باز هم توجه شما رو جلب می کنم به نمایش "هم هوایی" که ( البته در مورد "شهلا" انتقاداتی بهش دارم) کاری رئاله . چرا اینقدر مورد اقبال واقع شده؟ آیا داره از آدمهای عجیب و غریب , در کرات دیگر و قرون گذشته و اینده حرف می زنه ؟ غیر از اینه که تماشاگر المانها و شخصیتهاشو لمس و درک میکنه؟
یا "شکلک" که به شکلی زیبا و خلاقانه , حال و گذشته رو پیوند میده.

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید