در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | sasan درباره نمایش و آنک انسان: یادداشت نازنین متین نیا در روزنامه ی اعتماد: نازنین متین‌نیا | رنگ رو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:42:32
sasan (sasanp)
درباره نمایش و آنک انسان i
یادداشت نازنین متین نیا در روزنامه ی اعتماد:
نازنین متین‌نیا | رنگ روسری‌های دستفروش کنار خیابان ولیعصر تند و تیز است؛ از آن صورتی و سبزهای فسفری که حتی توی تاریکی هم رنگ‌شان معلوم است و هیچ‌وقت از ته ذهن آدم بیرون نمی‌رود. دست‌فروش ایستاده کنار ایستگاه اتوبوس. درست سر تقاطع چهارراه ولیعصر و هرچند دقیقه، یکی از روسری‌ها را باز می‌کند تا رد رنگ تند پاشیده شود در هوای خاکستری چهارراه و در گیجی آدم‌هایی که از یک در کوچک، روبه‌روی او بیرون می‌آید، ردی از رنگ‌های تند و تیز بپاشد.

آن آدم‌ها از سالنی محقر و گرم بیرون می‌آیند. سالنی که در ورودی‌اش گنجایش پنج نفر آدم کنار هم را ندارد و سه ردیف صندلی پلاستیکی سفت دارد که دو طرفش دو پنکه گذاشته شده تا تمام بار گرمای داغ تابستان را به دوش بکشند. پنکه‌ها جان می‌کنند تا کمی هوا را جابه‌جا کنند، مردی آن وسط پشت میز و صندلی کهنه‌یی نشسته و کاغذهایی روبه‌رویش است. مرد بازیگر نمایش است و آن آدم‌هایی که قرار است در حقیرترین سالن نمایش محدوده چهارراه ولیعصر به تماشای بازی او بنشینند، تماشاگرانی دیوانه که هنوز معتقدند می‌شود به هنر عشق ورزید و با هنر عمیق‌ترین چالش‌های انسانی، زندگی و فلسفی را درک کرد و بزرگ شد اما همه‌چیز باید با هم جور دربیاید.

پشت سر مرد بازیگر که قرار است 45 دقیقه تمام، تک و تنها روی صحنه باشد، نمایشنامه‌نویس و کارگردانی ایستاده که اصلا قصدی برای اینهمه اهداف ... دیدن ادامه ›› کلیشه‌یی و پیام‌دار و پیام‌منش ندارد. نمایشنامه‌نویس می‌خواهد، توی همین سالن محقر، با تماشاگرش به جنگی تن به تن با هر آنچه که انسان می‌خوانند، برود. می‌خواهد تماشاگر را بالا و پایین ببرد، عاشق کند، به خیال بکشاند و بعد، خیلی آرام و خونسرد، از قله تمام خوبی‌ها و ارزش‌ها به دره نفرت و کابوس و رنج بکشاند. ذهن، هدف اصلی است و تفکر، آن چیزی است که راوی دنبالش است. 45 دقیقه تمام، بازیگر توی گرمای آن سالن محقر، روی صحنه، با اعجاز نویسنده پیش می‌رود و 45 دقیقه، تمام آن آدم‌هایی که از شلوغی و خاکستری چهارراه ولیعصر به روی صندلی‌های سفت پلاستیکی رسیده‌اند، حتی توان نفس کشیدن هم پیدا نمی‌کنند. آنها محصور می‌شوند تا در عجیب‌ترین زمان و مکان جغرافیایی یک اثر ارزشمند هنری، نقشی بیشتر از آن‌ چیزی که خودشان برای خودشان در نظر گرفته‌اند، داشته باشند.

45 دقیقه، توی آن سالن، خارج از هر شلوغی و ازدحامی، مفهوم انسان، به چالش کشیده می‌شود تا ثابت شود تنها همین انسان است که می‌تواند از مهجورترین و حقیرترین شرایط، شاهکاری نفسگیر بسازد. شاهکاری که نه سالن بزرگ تئاترشهر میزبانش است و نه آن سالن‌های فانتزی و مشتری مدار تماشاخانه ایرانشهر، حافظ و اکو.

نه خبری توی بوق و کرنا دارد و نه اثری از ادعا و ریا. شاهکاری که فقط برای لحظه‌یی توجه تماشاگر را می‌خواهد و تفکری که امتداد پیدا کند. شاهکاری که «آنک انسان» نام دارد و کارگردان و نویسنده‌اش محمد رضایی‌راد است. شاهکاری که در روزگاری کهرنگ‌های تند و تیز، آدم‌ها، نقش‌ها و داستان‌ها، مدام و مدام توی ذوق می‌زنند و حتی از مرز خستگی هم می‌گذرند، روزنه‌یی است برای امیدواری به آنچه «انسان» می‌خواهیم.
دربارۀ این نمایش، می توانید بیشتر بخوانید:
http://namayeshgar.com/?p=6724
۱۶ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید