آزاد می رقصم، رها، بی قید و بند و خوش
پرواز روی ابرهای آبی و سرخوش...
می ریزم اما زود چون باران از ابری پوچ
باور نکن آزادی ام را ابر آتش کُش
آبی به پشت من نریزان می روم با باد
بی دکمهء "برگشت با پاکیّ سیاوُش"
انگشت هایم مبتلای لمس دوری هاست
نزدیک تر شو قامت غم، سایهء ناخوش
چون حرف های آخر سهراب دلتنگم
مانند بغض رستمم بی خوابم و بی هُش
گم کرده ام آن نوشدارو را و باکم نیست
آزاد می رقصم، رها، بی قید و بند و خوش