گرایشم به یک زن مرا درگیر انزوا کرده بود . سال ها از من بزرگتر بود . کمتر می دیدمش . بر خلاف تصورم شوق دختران جوان را .. نداشت. گاهی برایش نامه ای می نوشتم و او به ندرت پاسخ می داد . دوستش داشتم بی آنکه بدانم چرا ؟
می دانستم جز من با مرد های دیگر مراوداتی دارد اما برایم فرقی نداشت . من او را دست داشتم و او خوب می دانست چطور مرا وادار به عشق کند .
رمز امتداد دلبستگی همین بود. عشق از یک مسیر یک طرف می گذرد.
راستش را بخواهی عشق چیزی جز تصور نیست . تصور چیزی که وجود ندارد . برای عاشق بودن نه باید همه چیز را دید نه همه چیز را دانست . برای عاشق بودن تنها باید عاشق شد.
از: خود نوشته