نمایش خوانی گاو مجسم
خلاصه: هوشنگ فردی تنها و به اصطلاح جامعه گریز است. در خیال خود با مجسمه ی گچی داخل پارک ارتباط برقرار می کند و با او همکلام می شود. ادم های مختلفی به پارک می آیند. هر کدام مشکلات خودشان را دارند. هوشنگ با کمک گاو به آنها در حل مشکل کمک می کند. دنیای بی رحم آدمها تحمل دنیای خیالی و البته بی آزار هوشنگ را تاب نمی آورد و به فکر خراب کردن مجسمه ی گاو می افتد.
پیرمردی که به پایان عمرش رسیده و قرار است آماده مرگ شود ناخواسته میزبان مهمان هایی می شود که هر کدام حرفی و درددلی برای گفتن دارند. آنها تک تک از خود و زندگی خود می گویند تا اینکه با ورود مرد سیاه پوش، پیرمرد متوجه می شود که مهمان ها... مرد سیاه پوش کیست؟ مهمان ها چه کسانی بودند؟