در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهشاد حجتی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:59:22
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مجله آوای تیوال، شماره دوم: عشق | عکس این تجربه: عاشقیمجله آوای تیوال، شماره دوم: عشق

دومین شماره مجله آوای تیوال هم‌زمان با هشتمین سالگرد آغاز تیوال از عشق می‌گوید...

نویسندگان: نازنین مهر و مهشاد حجتی

طراحی صدا: پدرام راجی

تدوین: پدرام راجی و عسل امین

امیر مسعود و بهاره مکرم این را خواندند
۱۶ نفر این را دوست دارند
خسته نباشید . لذتبخش بود
۰۴ شهریور ۱۳۹۹
بسیار زیبا، گوش نواز، جان و دل نواز و البته حرفه ای.
۱۰ شهریور ۱۳۹۹
گاهی دلم میخواهد،با عقلی که در سینه دارم تفکر کنم!گاهی دلم میخواهد با چشمانی که می گریند،بخندم!شاید عشق همین است!فقط همین!
عشق و غرور ،دوبازیگر فریبنده یک بازی اند،عشق،مانند من است در آینه،هر چه از آن میگریزم ،به من نزدیک تر می شود!چشمان متهم اولند،اما آنجا که ثابت میشوند،نه جایی که می چرخند،چشمان، می خندند وعقل تفکر می کنند و دل می گرید،اینگونه است که وقتی همچیز کار دگری می کنند،آنجاست !که بزرگترین قاتل همان راهبه ،یا کشیش است یا کودکی گل به دست است!حیف که عشق را نخواهیم یافت !
۲۹ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مجله آوای تیوال، شماره یکم: آپارتمان | عکس این تجربه: قرنطینهمجله آوای تیوال، شماره یکم: آپارتمان

این پادکست مجموعه‌ای از تجربه‌های ما از قرنطینه است. قرنطینه‌ای که برای ما دنیای جدید ساخت، دنیای که هنوز در آن زیست می‌کنیم.
این اولین قسمت از مجموعه پادکست‌های آوای تیوال است که قرار است با تمرکز بر تجربه تولید شود.
تجربه اول را مهر، لی.لا، نسترن، آران، راشل، همایون نوشتند و تیم آوای تیوال تهیه کرد حالا نوبت شماست که از تجربه های خود برای ما بنویسید. 
راه‌های ارتباطی به زودی منتشر می‌شود.

بهاره مکرم این را خواند
۲۸ نفر این را دوست دارند
چه خوب. به شدت منتظرم ببینم چطور میتونم مشارکت و همکاری داشته باشم.
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹

در زمانه ای که تکاپوی به دست آوردن حیات و رهایی از ممات به اوج خود رسید، دقیقن بعد از انقلاب صنعتی در کشورهای توسعه یافته و باتلاق عظیم کشورهایی که به اسم توسعه یافتگی هیاهویی برای هیچ را مدیریت می کنند و توده مردم ذیل این چرخ بزرگ هر روز فشار را بر روی خود بیش از پیش تحمل می کنند، دیگر به یکدیگر نگاه نمی کنیم. یک مسخ شدگی عظیم وجود تک تک مان را گرفته، هم دیگر را چونان وسیله هایی میبینیم که برای به دست آوردن اندک بهره ای از معاش باید سر قلاب زد تا بلکه بهره ای ازین اقیانوس پر تلاطم روزگار به چنگ آوریم. در این دریای طوفانی بی مهری، حتی رویاهامان را نیز از دست داده ایم و هر زمان چشم ها را روی هم میگذاریم تا اندکی به پرواز آرزوها دست یازیم چیزی جز زمین بایر بی محصولی پیش رویمان نیست و آنچه نمایان است فقط نقشه ای برای زنده ماندن است. زنده ماندنی بدون رویا، بدون سیاحت و بدون اندک تاملی در همزیستانمان. به همین خاطر به سادگی از کنار هم میگذریم حتی بدون توجه به بوی عطر کسی که از کنارمان عبور می کند، یعنی حتی شامه ای برای احساس عطر پیرامون از بوی غذا گرفته تا بوی آدم، ... دیدن ادامه ›› مغازه ها، لباس ها و.... نمانده. حال در ایست زمان دقیقن جایی که یک ویروس مسافر برای ما به اجبار چیزی به نام قرنطینه را به ارمغان آورده، انگار می شود تمام حواس پنجگانمان بیدار شدند و بودنشان را به ما متذکر شدند. چشم هایی که حالا دو دو می زند برای دیدن، گوشهایی که قدرت پیدا کردند برای شنیدن و لب هایی که حالا مجالی به گوش ها دادند به جای خود رای بودن. درست است که هیچ کس نقاب از چهره خودش بر نخواهد داشت، چونان بیماری که مبتلا به جزام شده باشیم هراس داریم که زخم هامان را عیان کنیم تا بوی عفن و جلوه بی قواره اش خودما را از خودمان بی خود کند چه رسد به اطرافیانمان. خود من یک نقاب بزرگ هستم که اکنون اینگونه خودم را به شما معرفی میکنم. راشل، نامی که هیچ اندوخته ای در فرهنگ ما ندارد و فقط شاید وزنی در زبان بیگانه پیدا کند. بگذریم.
در این قرنطینه انگار بیشتر به یکدیگر نگاه می کنیم چرا که لزوم بودن ها چیزیست که بر لزوم نبودن های پیش ازین چیره شده و صحت خود را به رخمان می کشد. درست است که هیچ کس را نمی شود از پشت نقاب بیرون کشید اما حداقل کاری که می شود کرد از پشت دریچه های کوچک آلونک هامان برای همنوعانمان رویا ببافیم و آنها را آنطور که دوست داریم تصویر کنیم. حرکاتشان را ببنیم و قصه ای درخور برایشان خلق کنیم. من اینگونه دنیای خودم را به خودم تقدیم میکنم، جهانی که دوست میداشتم داشته باشم که در طول روزمرگی ها به چیزی تبدیل شد که مال من نبود. پیرمرد همسایه حاصل همین رویا بافی های حصر خانگی است که بسیار خرسند هستم که در اولین نمره از مجله صوتی تیوال خوانش شد. رویاهاتان را باور کنید، نقاشی کنید و به حرکت در بیاورید.
#راشل
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
خیلی عالیه ممنونم ازتون
۱۸ آبان ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آوا
درباره نمایش دکتر سایکو i
گفتگوی تیوال با الینا گلچین | عکس گفتگوی تیوال با الینا گلچین

گفتگوی تیوال با الینا گلچین / کارگردان.

امیر مسعود این را خواند
محمد مجللی این را دوست دارد
من هر بار رد میشم از این پست یه لحطه مکث میکنم و این‌عکس رو میبینم
بعد از مرجانه گلچین یه گلچین دیگه هم پیدا کردم که انرژیش مثبته :)
۱۰ اسفند ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

موسیقی
سینما
تئاتر