در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد حیاتی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:13:38
 

محمد حیاتی که پیشتر او را به عنوان مترجم آثار ادبی انگلیسی می‌شناسند برای دومین بار دست به کارگردانی زده است. او پس از اجرای نمایش Take it or Leave it بر اساس نمایشنامه "مرگ در می‌زند" به زبان انگلیسی در سال ۱۳٨۶، اکنون دومین ترجمه خود را کارگردانی و روی صحنه برده است. "پس از نمایش" نخستین بار است که به فارسی ترجمه شده و در ایران روی صحنه رفته است.

محمد حیاتی متولد ۱۳۶۲ در اهواز. نویسنده، مترجم و کارگردان تئاتر. پیش ترجمه‌هایی از محمد حیاتی منتشر شده که می‌توان به این آثار اشاره کرد: «و آفتاب طلوع می‌کند» نوشته ارنست همینگوی (انتشارات نیلوفر)، «بوطیقای متن، بوطیقای صدا» (انتشارات نیلوفر)، «تبر» نوشته دانلد وست‌لیک (انتشارات نیلوفر)، «خرده‌شیشه‌های اندیشه» مجموعه مقالات والتر بنیامین (انتشارات نیلوفر)، «آنت‌ورپ» نوشته روبرتو بولانیو (انتشارات نیماژ)، «مرا به صندلی الکترکی بسپار» مجموعه داستان‌های امریکایی (نشر آگه)، «خانه‌خراب» مجموعه نمایشنامه (نشر نونوشت) و نمایشنامه «پس از نمایش» نوشته برایان فریل (انتشارات مهرودل).

همچنین از تالیفات حیاتی می‌توان از مجموعه داستان «هفت قدم تا سنگر»، مجموعه ‌شعر «خطابه احیا: مرده‌ای خواب مرا می‌بیند» و شعر بلند «دنیا زنی است به نام سهیلا» نام برد. تا کنون دو تئاتر به روی صحنه برده است: "Take it or Leave it" به زبان انگلیسی (۱۳۸۶) و "پس از نمایش" (۱۴۰۳).

 ۱۹ شهریور ۱۳۶۲
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
محمد حیاتی (mammadhayati)
درباره نمایش میس جولی i
"شب بخیر آقای خودکامه": هشت کلام برای نمایش "میس جولی" به کارگردانی محمد حیاتی

محمد جمالپور

۱ــ خودکامه اگر فقط در حد یک نام بماند، انتخابش برای نام یک گروه تئاتر در بلبشوبازار این روزهای عالم فرهنگ و هنر، جدای از دلیل و برهان، اندکی بیشتر جسارت می‌خواهد که همه را البته دکتر محمد حیاتی به عنوان مترجم، کارگردان و سرپرست گروه دارد. هر چند در اجرای نمایش "میس جولی" نشانه‌های کمی از آن دیده می‌شود. ۲ــ در این روزهای غم‌انگیزی که در این کشور بر همه‌ی هنرها سایه افکنده است و در این اوضاع آشفته‌ای که در این استان و در این شهر گریبان تئاتر و تئاتری‌ها را گرفته و چنان بر سر و کول هم می‌کوبند که نیاز به هیچ دشمنی نیست، دیدن بچه‌هایی که بی هیچ انتظاری در بدترین شرایط و علیرغم کمترین امکانات با شرافت، صفا، صداقت و سلامت بر فانوس کم‌رمق صحنه می‌دمند تا نمایش نفس بکشد و نمیرد، حال آدم را خوب می‌کند. ۳ــ محمد حیاتی را قبل از نمایشنامه "پس از نماش" و "میس جولی" با ترجمه‌ها و اندکی از شعرهایش می‌شناختیم. استعداد، ذوق، خلاقیت و دقت او در همان ترجمه‌ها و اشعار، خودش را نشان داده بود اما کارگردانی تئاتر حکایت دیگری دارد. او در "پس از نمایش" و حالا، در "میس ... دیدن ادامه ›› جولی"، شکل دیگری از استعداد و ذوق خود را به رخ می‌کشد، هر چند تا دست یافتن به نوعی از پختگی در شیوه و ساختار اجرای نمایش راهی دراز را در پیش دارد. ۴ــ اجرای آثار استریندبرگ ، به دلیل پرداختن به لایه‌های پنهان شخصیت‌های نمایش و هنجارهای درونی و کنش‌های آشکار و ناپیدای آدمی که در روند بروز حوادث و قرار گرفتن در موقعیت‌های دشوار و گاه بسیار آسان آشکار می‌شوند، در اجرا و کارگردانی، شناخت، دقت، تجربه و هوشمندی خاص خود را می‌طلبد، به ویژه آن که نمایشنامه‌ی "میس جولی" از جمله دشوارترین و در عین حال زیباترین آثار استریندبرگ به شمار می‌رود. مثلث عشق نافرجام ژان، کریستین و جولی که گاه در یک قاب و گاه جداگانه دیده می‌شوند، عشق ورزیدن، زیبایی، خودشیفتگی، خشم، صبر، تنهایی، امید، نومیدی، پشتکار، عصیان و مظلومیت همان لایه‌های پنهانی‌ است که در موقعیت‌های نمایش ظهور و بروز پیدا می‌کنند و نشان دادن فرآیند منطقی این ویژگی‌ها در موقعیت‌های متفاوت و پذیرش آن از سوی مخاطب و تماشاگر، نیازمند اشراف بر مقوله‌ی ریتم، میزانسن و شناخت کلیت ساختار نمایش است. دکتر محمد حیاتی در دومین تجربه‌ی کارگردانی خود، چه در ترجمه و چه در اجرا، خبر از استعدادی می‌دهد که با توشه‌ی تجربه و شناخت بیشتر ، بر ظرفیت‌های آینده‌ی بهتر تئاتر می‌افزاید به شرط آن که از پیرایه‌های ادا و اطواری چون حضور بی‌دلیل بر صحنه در آغاز نمایش پرهیز نماید. ۵ ـــ برای چندمین بار بگویم که وحید فقیهی از همان استعدادهائی است که اگر در کشور آدم حسابی‌ها و حتی در همین تاجیکستان به دنیا آمده بود در سینی مطلا حلواحلوایش می‌کردند، حضور وحید در صحنه‌ی هر نمایشی یک تنه بار بزرگی از نمایش را بلند می‌کند و در نمایش "میس جولی" نیز همین گونه است. ای کاش اندکی فرصت بیشتر می‌یافت تا بخشی از رفتارها و عکس‌العمل‌های ژان را با خود و با کریستین و جولی اصلاح کند. ۶ ــ جولی و کریستین هم از آن نقش‌های دشوارند که نیازمند کار و تلاش فراوان بازیگر برای رسیدن به شخصیت اصل نقش هستند، کار و تلاشی که باید به طور موازی در کار روی خود و کار روی نقش صورت پذیرد. سمیرا فقیهی علاوه بر جوانی و استعداد، این شانس بزرگ را دارد تا در جوار برادرش وحید، شاگردی کند و بیاموزد. ای کاش کارگردان نمایش، خودشیفتگی و ظرافت‌های رفتاری و منش اشرافی جولی همراه با کنش‌های درونی و پرهیز از جیغ و دادهای افسارگسیخته را بیشتر به سمیرا یادآوری می‌نمود چرا که او نشان داده است استعدادی در خور توجه در روی صحنه در حال بروز و ظهور است . ۷ ــ کریستین اما حکایت دیگری دارد. زن خدمتکاری که در عین کار و تلاش شبانه‌روزی به همکار خود ژان عشق می‌ورزد و برای آینده‌ای بهتر نقشه می‌چیند اما از بخت بد او، جولی نیز وجود دارد که با حضور نامیمون خود، تمام آرزوهایش بر باد می‌رود و کاخ عشق‌های نافرجام یکی پس از دیگری فرو می‌ریزد. سخت‌ترین نقش این نمایش به فاطمه آقامیرزاده سپرده شده است و او در کمال صداقت و استعدادی که از خود بروز می‌دهد این نقش را ایفا می‌کند. ای کاش لکنت زبان او به صورت موردی، مثلا در هنگام خشم یا شادی بروز می‌کرد تا مانعی بر سر ظهور حالات درونی ایجاد نکند. رسیدن به ریتم درونی و فرآیندهای پنهان شخصیت کریستین، جهت همزاد پنداری تماشاگر زمان و کار بیشتری را می‌طلبید. ۸ ــ عواملی چون طراحی ساده و موسیقی قابل قبول را می‌توان از ویژگی‌های این نمایش برشمرد. به امید آثار در خور تامل و توجه از خودکامه‌ها.

نگاهی به تئاتر پس از نمایش نوشته برایان فریل ، ترجمه و کارگردانی دکتر محمد حیاتی"ما همه نوازنده های دوره گردی هستیم که با جعبه های خالی از ساز زندگی میکنیم ! "

سید صادق فاضلی

این روزها همه برای تئاتر در حال جنگیم ، اما از دیدن یک تئاتر خوب غافل مانده ایم ! دو سه سال پیش در حین تحقیقاتم در مورد آنتوان چخوف با نام نویسنده ای ایرلندی آشنا شدم که "سه خواهر" اثر بزرگ چخوف را یک بار دیگر نوشته و از آنجایی که لقب چخوف ایرلند را به او داده اند بیشتر مشتاق خواندن آثارش شدم . و این بار به لطف ترجمه و البته به لطف کارگردانی هنرمند باسواد ، دوست داشتنی و بی حاشیه ی شهرمان دکتر محمد حیاتی " پس از نمایش" را دیدم . گرچه "پس از نمایش" سعی میکند اثری مستقل و مجزا باشد اما البته و صد البته آشنایی با چخوف و آثار مهمش در دیدن و فهم بیشتراین ... دیدن ادامه ›› نمایش بسیار موثر است . قبل از شروع نمایش با دکتر حیاتی و دوست عزیزم وحید فقیهی گپ میزدیم و در بین گفتگو شنیدم که کسانی در مورد کُندی ریتم این نمایش انتقاداتی داشته اند ! این تئاتر را به مدت 80 دقیقه دیدم و آنقدر مجذوب تمام عناصر این تئاتر شدم که به هیچ وجه متوجه گذشت زمان نشدم و پس از اتمام اثر به دوستانم گفتم : به آنهایی که از ریتم این نمایش انتقاد کرده اند بگویید که شما ریتم را نمی شناسید !دو شخصیت از دو نمایشنامه چخوف ( آندره از سه خواهر ) و ( سونیا از دایی وانیا ) در کافه ای روسی که همه چیزش یا سیاه است و یا سفید ، زیر سایه ی قاب معروفی از معمار سوسیالیسم روسیه ( ولادیمیر لنین ) با هم دیدار میکنند . از غمها و از شادی ها میگویند و از عشق های فنا شده ، غافل از آنکه همین دو شخصیتِ تنها ، در حال وابستگی به یکدیگر و در حال فرار از عشق های شکست خورده ی قدیمی و پناه آوردن به یکدیگرند . . . هر دو مثل تمام شخصیت های چخوف در نوستالژی های خود غوطه ورند ، ودکا می نوشند و به هم دروغ میگویند .عمده ی آثار چخوف ( که بیش از هفتصد نوشته از او به جای مانده است ) در مورد معناباختگی اشرافیت در آغاز قرن بیستم است و برخلاف شلوغی ظاهری و تجمع نمایشی کاراکترها ، به وضوح میتوان تنهایی آدمها و غرق شدن در امیال و آرزوهای دست نیافته را مشاهده کرد . بسیاری از منتقدین چخوف و حتی دوستان نزدیک چخوف از جمله استانیسلاوسکی او را حراف و بی عاطفه می دانستند . اما برایان فریل در ( پس از نمایش ) اوج احساس شخصیت های مهم دایی وانیا و سه خواهر را به نمایش می گذارد و نمایش این احساسات را کارگردان و البته بازیگران تشدید میکنند آنقدر که اشک های بی صدایی را در گوشه گوشه های پلاتوی کوچک استاد لاریان شاهد میشوی خانواده پروزروف و سه خواهر ( ماشا ، اولگا و ایرینا ) و همچنین برادرشان آندره از وضع موجود ناراحت و ناراضی اند همانگونه که سونیا از پدر و از دایی خود که زندگی او و تمام خانواده را فدای امیال شخصی خود کرده اند ناراضیست . آیا محیط انسان را به نابودی میکشاند یا خود انسان باعث بدبختی خویش است !؟ آیا شرایط باعث مرگ انسانیت میشود یا انسان شرایط را به هم میزند !؟ اینها سئوالاتی هستند که با دیدن این تئاتر زیبا ، در ذهن مخاطب نقش می بندند. بازی درخشان وحید فقیهی غیر قابل انکار است. بازهم از او بازی متفاوتی میبینیم و یقین میکنیم که اگر بازیگر تکنیک را بشناسد هیچگاه تکرار نمیشود. مهسا بیات را با ملودرامهای ایرانی و موج کارهای اجتماعی انتقادی سالهای اخیر میشناختم اما در این نمایش مشخص شد که بازیگر بسیار توانمندی است و میتواند خیلی فراتر از کارهای گذشته دیده شود . ( البته این حرف در انکار کارهای گذشته ی ایشان نیست ( اما او میتواند بیش از گذشته بدرخشد. لحظات کوتاه حضور هیچکاکی محمد حیاتی هم در نوع خود جذاب بود ) منهای یکی از میزانسن هایی که برای خودش طراحی کرده بود ( مولتی میدیا وظیفه ی خود را به خوبی ایفا میکند و تصاویر پرده نه کم و نه زیاد بلکه به مقدار لزوم استفاده شده اند. انتخاب موسیقی بسیار خوب و چیدمان لحظات پخش موسیقی ها هم درست و به جا بود . محمد حیاتی از آن جمله هنرمندانی است که استانش قدر او را آنگونه که باید نمی شناسد، برخی آدمها باید از خوزستان بروند تا بعد از رفتن حسرتشان را بخوریم . ما لذت می بریم از اینکه بگوئیم ناصر تقوایی هم استانی ماست ، امیر نادری از ماست، کیانوش عیاری هم محله ای ما بود . تا محمد حیاتی اینجاست به سختی پروانه ی نمایش میگیرد اما همین که از ما دور شد آن وقت پزش را میدهیم. زیاده نگویم که ملال نشود، پس از نمایش را حتما ببینید که پشیمان نمی شوید . ما همه نوازنده های دوره گردی هستیم که با جعبه های خالی از ساز زندگی میکنیم ! "





 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات
تئاتر

تماس‌ها

09353414978