در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | جای آثار رئالیستی با توجه به طبقه متوسط در ادبیات نمایشی ما خالی است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:36:03
نمایش شکافتن کام ماهی | جای آثار رئالیستی با توجه به طبقه متوسط در ادبیات نمایشی ما خالی است | عکس

بابک پرهام، نویسنده نمایشنامه «شکافتن کام ماهی» می‌گوید ادبیات نمایشی ما به نمایش‌هایی رئالیستی با توجه به طبقه متوسط جامعه کمتر پرداخته و این در حالی است که عمده مخاطبان تئاتر از طبقه متوسط هستند.

نگار امیری: بابک پرهام، نویسنده، منتقد و کارگردان تئاتر است که نمایشنامه «شکافتن کام ماهی» به قلم او با کارگردانی سمن قناد از ۱۸ بهمن در کارگاه نمایش تئاتر شهر روی صحنه است.

اجرای این نمایشنامه برای اولین بار، بهانه‌ای شد تا با این نویسنده به گفت‌وگو بپردازیم.

درباره داستان نمایش «شکافتن کام ماهی» بگویید.

«شکافتن کام ماهی» داستان یک زندگی فروپاشیده است، زندگی که همه چیز در آن تبدیل شده است به آسیب مکرر به یکدیگر، زوجی که دیگر امکان گفت‌وگو با هم ندارند. آن‌ها هر چه داشته‌اند، تقسیم کرده‌اند و حالا فقط یک ویلا کوچک و یک باغچه برای‌شان مانده است و مرد تلاش دارد با چنگ انداختن به تنها باقیمانده مادی یک زندگی پاره پاره شده، آن زندگی را به طور ظاهری حفظ کند. ساده‌انگاری و نگاه ماتریالیستی به یک امر انسانی - احساسی باعث می‌شود که نه تنها آن امر اومانیستی بهبود پیدا نکند بلکه به مرگ هر دو بینجامد، گمان من بر این است جایی که روان انسان فدای امر ماتریالیستی شود، خود انسان به نابودی کشانده می‌شود.

 ایده‌ای که باعث نگارش این نمایش شد، چه بود؟

ایده اصلی از زمانی شکل گرفت که توجه من معطوف به یک موضوع مهم شد، نه تنها زندگی مشترک بلکه تمام روابط بین فردی در یک جامعه نئولیبرالیستی فدای نگاه و جهان‌بینی حاکم بر آن جامعه می‌شود. انسانی که باید گفت‌وگو کند و عشق بورزد، فقط به خودش فکر می‌کند و هر آنچه از روابط بین فردی و پیرو آن رابطه‌اش با جامعه می‌خواهد، فدای منافع مادی‌اش می‌شود. احساس کردم که انسان جامعه نئولیبرالیستی در واقع مرده است، نمی‌تواند از ته دل شاد باشد، نمی‌تواند به آنچه دارد، راضی باشد و برای پیشرفت مادی زندگی‌اش، همان زندگی را تخریب می‌کند.

این نمایش به شدت در بخش‌هایی کاملا با جزییات پرداخته شده است؛ آیا ناشی از تجربه شخصی است یا بر اساس بررسی اجتماعی شکل گرفته است؟

تلاش کردم با نگاه روانشناختی و بررسی اجتماعی متن را بنویسم، امکان دارد در قسمت‌هایی تجربه زیسته من به عنوان نویسنده وارد متن شده باشد که البته ناگزیر است ولی با استفاده از مفاهیمی مانند اختگی و فقدان فالوس - از دیدگاه ژاک لاکان- و همچنین فقدان نام - از دیدگاه فروید- همان طور که گفتید به جزئیات پرداخته ام. تفنگ در این نمایش جایگاه مهم فالوسی دارد و هر زمان دست هر کدام از طرفین باشد او صاحب قدرت خواهد بود، یعنی با تصاحب ابژه فالوسی می‌تواند سوژه‌ای جدید بازآفرینی کند، زمانی که مرد اخته شده که دچار عقده حقارت است، ابژه را در اختیار دارد به دلیل آنکه اسلحه از پیش خالی از گلوله شده باز هم فقدان فالوس دارد و نمی‌تواند سوژه را پیش‌ ببرد ولی زن به دلیل درک سوژه می‌تواند رانه ژوییسانس مطلق یا مرگ را پیش ببرد.

جای خالی چه موضوعاتی در ادبیات نمایشی ما احساس می‌شود؟

گمان می‌کنم مهم‌ترین موضوعی که در ادبیات نمایشی ما کمتر به آن پرداخته شده است، نمایش‌هایی رئالیستی با توجه به طبقه متوسط جامعه است، بیشتر اوقات با توجه به طبقه پایین‌تر از متوسط و سبک ناتورالیستی تلاش شده است تقابل فرد با جامعه به نمایش گذاشته شود و این در حالی است که عمده مخاطبان تئاتر از طبقه متوسط هستند؛ طبقه متوسط به عنوان طبقه‌ای صاحب تفکر و دارای تحصیلات خود را تحقیر می‌کند و از نقشی که در جامعه به عهده دارد، ناراضی است و می‌خواهد بخش مهم‌تری از ثروت و قدرت جامعه را به دست بیاورد و این تراژیک است.

پرداختن به موضوعات خانوادگی_اجتماعی تا چه میزان می‌تواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند؟

نمایش‌هایی از این دست نشان داده است که اگر اثری موفق باشد در ارائه تقابل فرد با جامعه و تقابل فرد با فرد در بستر یک خانواده طبقه متوسط از اقبال خوبی برخوردار خواهد بود. به هر حال این مسئله، موضوعی بسیار مهم است و آن اجرای شریف و صادقانه از یک موضوع خانوادگی است، در سینما هم فیلم‌هایی مانند «هامون»، «کنعان» و... از همین دست موفقیت را داشته‌اند.

انتخاب نام نمایشنامه به چه دلیل بوده است؟

یک تجربه شخصی در نوجوانی از ماهیگیری داشتم و دیدن ماهی که قلاب من کامش را زخمی کرده بود، دگرگونم کرد. ماهیگیری که به کمک من آمده بود و با خشونت قلاب را از دهان ماهی خارج می‌کرد، گفت ماهی درد را در دهانش احساس نمی‌کند، مطالعه‌ای درباره صحت این گفته ندارم، اما وقتی متن را نوشتم گمانم این بود که این زوج هم که متوجه میزان آسیبی که به یکدیگر می‌زنند، نیستند و تمام مدت فکر می‌کنند که طرف مقابل از این حجم بی‌توجهی یا تحقیر‌های آشکار و پنهان رنج نمی‌برد، هر کدام مانند یک ماهیگیر قلاب به دهان دیگری انداخته‌ است و می‌خواهد در ازای شکافتن کام دیگری، مسیری را که خودش در زندگی انتخاب کرده است، پیش‌ ببرد.

آیا اجرا وفادار به متن است یا کارگردان تغییراتی در آن لحاظ کرده است؟

سمن قناد در طول تمرین طولانی، بیش از شش ماه تمرین، تغییراتی در متن ایجاد کرده است که بعضی از آن‌ها با مشورت و هماهنگی با من بوده است و بعضی دیگر ایده کارگردانی یا از امور اجتناب‌ناپذیر به حساب می آیند.

و شما فکر می‌کنید که تمام آنچه در متن بوده است به مخاطب منتقل شده است؟

مطمئناً این اتفاق نخواهد افتاد، به دلیل ریتم تند و ایجاد امر تماشایی در هر نمایشی، مقداری از دیالوگ‌ها توسط مخاطب شنیده نمی‌شود و برخی از جزئیات نادیده گرفته می‌شود ولی امیدوارم اصل آنچه دغدغه من بوده است منتقل شود، این را در بازخورد مخاطب خواهیم دید.

در متن نه نامی استفاده می‌شود و نه مکانی گفته می‌شود؛ این به دلیل فرار از ممیزی ها بوده یا دلیل دیگری داشته است؟

نه ارتباطی با ممیزی نداشت، هم به دلیل روانشناختی بود برای اینکه این دو نفر یکدیگر را به نام ننامند و در واقع به این ترتیب یکدیگر را نادیده بگیرند و هم مسئله جامعه‌نگرانه بود به دلیل آنکه هر جامعه‌ای می‌تواند در این بحران قرار بگیرد و دلیلی برای اینکه محدود به یک جامعه با شهر خاص باشد، نبود.

نمایش «شکافتن کام ماهی» به نویسندگی بابک پرهام با کارگردانی سمن قناد از هجدهم بهمن تا چهارم اسفند ساعت ۱۹ در کارگاه نمایش تئاترشهر روی صحنه است.

منبع: ایران تئاتر

درباره نمایش شکافتن کام ماهی
۰۳ اسفند ۱۴۰۲