به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر: نمایش «بیست متری (جوادیه)» یک واکاوی و بررسی دقیق احوالات آدمهای مختلف در دهههای مختلف معاصر با تفکرات متفاوت است. این نمایش با عنوان جوادیه به کارگردانی کهبد تاراج سال گذشته در تالار محراب و در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و اکنون با تغییراتی در تئاتر باران روی صحنه رفته است.
موضوع نمایش در ارتباط با ۴ نفر از اقشار مختلف اجتماع نظیر قشرفرهنگی، هنری، اجتماعی و سنتی است. بهرامی کارگردان جوان و مستعد عضو گروه تئاتری نزدیک است. بهرامی از نیمه دهه هشتاد وارد عرصه تئاتر و به ویژه تئاتر کودک و نوجوان شده ودرکنار کارگردانی به بازیگری، دستیاری و مسئوولیتهای دیگر در تئاتر پرداخته است.
«ماجرای احمد و سارا»، «زندگی برای زندگی»، «پیرمرد و ببر» از جمله کارهای کارنامه کارگردانی بهرامی هستند که در سالهای اخیر پیوسته در تئاتر حضور داشته است. نمایش «بیست متری (جوادیه)» به نویسندگی کهبد تاراج و کارگردانی رضا بهرامی با بازی رضا بهرامی، سارا الهیاری، امیر عدلپرور و هومن بنایی از ۱۰ دیماه در تئاتر باران روی صحنه رفته است .این اثر نمایشی در ششمین جشنواره تئاترشهر نیز روی صحنه رفت.
دیگر عوامل این نمایش عبارتند از: مجری طرح و مدیر تولید: امیر قالیچی، دستیار کارگردان: امیرحسین نوحنژاد، طراح صحنه و لباس: رضا بهرامی، طراح پوستر و بروشور: شایان جعفرپور، طراح نور: رضا خضرایی، عکاس: یاسمن پولادیها و روابط عمومی و تبلیغات مجازی: امیر قالیچی . با رضا بهرامی در باره اجرای نمایش «بیست متری (جوادیه)» گفتوگویی انجام دادهایم.
آیا از اجرای نمایش «بیست متری (جوادیه)» در شرایط فعلی راضی هستید؟
علاقه دارم دوستداران تئاتر بیایند و نمایشها را ببینند. متاسفانه تئاتر همیشه قربانی شرایط بیرونی شده است. اتفاقات اخیر و ایجاد ناآرامیهای دو هفته قبل باعث شد که نمایشهای اجرا شده در آن زمان با افت مخاطب روبه رو شوند و به دلائل شرایط موجود مخاطب نمی توانست بیاید و تئاتر ببیند و خیلی از مخاطبان بالقوه نمایشمان که قرار بود از طریق فضای مجازی به آنها اطلاع رسانی کنیم. از داشتن چنین اطلاعاتی محروم شدند. امیدوارم این مسائل برای برخی از دوستان یک یادآوری داشته باشد که بروز ناامنی در جامه به همه ارکان منجمله هنر و تئاتر لطمه میزند.
کهبد تاراج در آثار نوشتاریش رویکرد متفاوت و موشکافانه به بیان احوالات و نحوه گفتمان و گویش بچههای جنوب شهر دارد. چقدر اجرای نمایش «بیست متری (جوادیه)» به این مسئله توجه داشتید؟
قلم کهبد تاراج توجه خاصی به جامعه شناسی و مردم شناسی دارد و به همین دلیل در این اثرش به سراغ روایت آدم هایی از دل همین اجتماع رفته است. ادبیات زبانی و گفتاری آثار تاراج خاص هستند و به جرات میتوان گفت این زبان کمتر در آثار سایر نویسندگان این روزگار دیده میشد. شما موقعی که کارهای اسماعیل خلج و زبان شناسی شخصیتهایش را بررسی میکنید، متوجه زبان خاص ادبیات گفتاری شخصیتهای آثارش میشوید و میتوان ادعا کرد او سبکی را ایجاد کرده است . اغلب قهرمان های آثار او از محلات پایین شهر هستند.
آثار محمود استاد محمد هم در این زمینه قابل استناد است؟
بله،استاد محمد هم قلمش و آثارش چنین ویژگی دارد. بنابراین نیاز است ما جوان ها در این عرصه ورود کنیم و چه خوب که رفتم و از متن تاراج استفاده کردم. کهبد تاراج به خوبی دارد این جریان را روبه جلو میبرد. من و کهبد در یک رویه هم سو هستیم و آن برمی گردد به اهمیت دادن به بعد اجتماعی کارهایمان . همه اتفاقات از درون جامعه شکل می گیرد . خیلی از بزرگانی که در این حیطه هستند و خودشان را سلیبرتی می دانند درگیر فضای روشنفکری هستند. در صورتیکه یک هنرمند باید از جامعه اش تاثیر بپذیرد و بهتر است این دوستان از ماشین های گران قیمتشان پیاده شوند و با اتوبوس و مترو در میان مردم باشند و حرف ها و دغدغه های آنها را بفهمند. کهبد تاراج بچه میدان فاطمی است و در آثارش دیالوگ و شخصیتهایش پایین شهری هستند. من هم بچه خاک سفید هستم و در محیطی بزرگ شده ام که از این جنس آدم ها دور و برم زیاد بوده است و متعقدم هنری اثرگذار است که از دل همین مردم به وجود آمده باشد.
در نمایش «بیست متری (جوادیه)» ضمن پرداختن به نسل دهه شصت ، به نسل های امروز جامه هم پرداخته میشود؟
این اثر نمایشی به نوعی تلنگری است به نسل امروزی. متولدین دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ تفاوت ها وتضادهای بسیاری با متولدین دهه ۶۰ دارند. نسل دهه ۶۰ با چیزهای کوچک ، ساده و متفاوتی زندگی میکردند . اما نسل امروز با بهترین امکانات واستفاده از تکنولوژی روز باز هم از زندگی احساس رضایت ندارند. در بخش هنری در دهه ۶۰ آثاری تحسینبرانگیز تولید میشد که جای صحبت داشت و گرهگشا بود اما امروز تولیدات نیز به سمت و سوی کارهای سطح پایینتری رفته است.
زبان خاص گفتاری چقدر شخصیتپردازی آدم های نمایش نقش و سهم داشت؟
نمایشم چهار شخصیت دارد و در این نمایش در واقع ۴ مونولوگ از گذشته توسط ۴ کاراکتر روایت میشود. ابتدا در طراحی، اجرای نمایش را با استفاده کاربردی از نور در نظر داشتم اما از آنجا که سالن تئاتر باران سه اجرایی است این مسئله محقق نشد . ضمن اینکه این تماشاخانه امکانات نوری کاملی نیز ندارد. هر کدام از این شخصیتها نمادی از یک قشر جامعه هستند . مردم عادی قشر مهم جامعه را تشکیل می دهند و شهرام تاکسی نماد این آدم ها است. مردمی که خیلی درد و دل دارند . اما متاسفانه نمی توانند حرفشان را خیلی گسترده مطرح کنند. اغلب حرف هایشان در سینه شان باقی می ماند . اگر هم بخواهند از فضای خودشان تخطی کنند مورد عتاب و سرزنش قرار میگیرند. گروه دوم را در نمایش مرجان نمایندگی می کند و او نماینده قشر فرهیخته است . مرجان علی رغم اینکه بچه پایین شهر است خیلی تلاش میکند تا شاعرانه و متفاوت صحبت کند . او هم تلاشهایش ابتر و عقیم باقی مانده است . در واقعیت هم فرهنگ ما به خصوص در دهه شصت تا به امروز اصلاً قابل قیاس نیست . در آن دوران ارزش ها به مسائل دیگری معطوف بود. در بخش سوم هم آرتیستها مورد رویکردم بودند. نماد این گروه سیامک ۳۵ میلیمتری است . این آدمها به واقع زبان هنر کشورمان هستند و مدام در تاکسی اتفاقات هنری این سه دهه به خصوص در سینما حرف می زند وآنها را با هم قیاس میکند و حرفش را زبان هنری بیان می کند و یک عشق فیلم محض است. گروه چهارم متعلق به قشر سنتی است که در نمایش سیف الله آنها را نمایندگی میکند. آدم هایی که فضای ذهنی مذهبی و دینی دارند و در این سه دهه دستخوش تحولات زیادی شدهاند.
گفتوگو از: احمد محمد اسماعیلی