رویدادهای نمایش مشروطه بانو، اگرچه،همچون بسیاری از آثار کیانی، در فضایی تاریخی (عصرقاجار) اتفاق میافتد اما، زیرساخت تاریخی این اثر صرفاً بهانهای زیبایی شناختی و مبنایی مستدل برای طرح مسائل انسان ایرانی معاصراست.
حسین کیانی، برای بسیاری از دوستداران تئاتر معاصر ایران، نامی آشناست. او از انگشت شمار نویسندگان و کارگردانهای تئاتر ملیایران است که میکوشد، با تمرکزی خاص بر تاریخ، زبان و فرهنگ ایران عصر قاجار و پهلوی اول، گرههای ذهنی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و گاه حتی کهن الگویی انسان ایرانی معاصر را، در قالب نمایش ایرانی با مخاطب خود در میان بگذارد.
توجه و علاقه حسین کیانی به تاریخ، زبان و فرهنگ ایران عصر قاجار و پهلوی اول و گرایش جدی او به ظرایف و دقایق نمایشایرانی، دو روی سکهای هستند که نه تنهاهویت هنری خاص او را شکل میدهند بلکه یکپارچگی محتوایی و فرم شناختی ویژه و منحصربه فرد آثار او را پیریزی میکنند. در حقیقت، علاقه حسین کیانی و گرایش او به ویژگیهای شکلی و ساختاری نمایش ایرانی و تأکیدش بر روایتگری و قصهگویی، برآمده از دغدغههای تبارشناسانهای است که مبنای حرکت او به عنوان هنرمند تئاتر را تشکیل داده است؛ روندی که وی از "سودابه خوانی" و"بازیخانه" و "خیشخانه" و"پنهان خانه پنج در" تا "تئاتر اجباری" و "تکیه ملت" و "رژیسورها نمیمیرند"و "بیداری خانه نسوان" و"مضحکه شبیه قتل" و با تأکید مدرنتر و زیباتری در تازهترین اثرش مشروطه بانو، بدون وقفه و انحراف پی گرفته است.
جدای از مضامین روشنفکرانه، فضاسازی نوستالژیک و زبان پیراسته، یکی از مهمترین ویژگیهای درام شناختی آثار کیانی، در هر دو حوزه متنی و اجرایی، نوآوریهای ساختاری و فرمالیستیک در ظرفیتها و امکانات بیانی نمایش ایرانی و شکلگیری آنها بر بنیان یک پیرنگ روایی غیر متمرکز، با ظرفیتهای تاویلی و تفسیری متعدد است که در آن، زایش و رویش تسلسلوار رویدادها، نه محصول وابستگی و پیوستگی کنشها و نضج و رویش آنها از درون یکدیگر (چنانچه معمول درام غربی است) بلکه حاصل فرآیندهای روایی غیرعلی (فقدان طرح و توطئه) است که ویژگی روایتها و قصههای ایرانی را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر نمایشنامهها و اجراهای حسین کیانی آثار قصهگو و داستان پرداز، با ساختار خطی، تکرارها و حوادث فرعی متعددیهستند که به حکم تقدیر و فراسوی اراده شخصیتها حادث میشوند که در آنها تعیینکننده نحوه سیر تحول رویدادها و عاقبت قهرمانها، نه اراده آدمها که تقدیر است. در حقیقت، آثار کیانی، به تبعیت و در پاسخ به ساختار ذهن ایرانی، آثاری قصه محور به معنای کلاسیک و شرقی آن هستند. ویژگی کمیابی که مخاطب عام ایرانی، مدتهاست، با فاصله گرفتن بیش از پیش از تالارهای نمایش به گونهای غیرمستقیم نسبت به فقدان آن واکنش نشان داده است.
"مشروطه بانو" نه یک نمایش تاریخی درباره جنبش مشروطه، شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و رویدادهای عصر مشروطه، بلکه روایتگر داستان یک زن (به دلایل نامعلوم) ثروتمند به نام به بانو (رویا نونهالی) است که بعد از گذشت ۲۷ سال از قتل خشن و غیر انسانی همسرش در شورش قحطیزدگان به دست پیرولی صاحب دستور (بهزاد فراهانی) - یکی از عمال استبداد عهد ناصری - با اوجگیری جنبش مسلحانه مشروطهخواهان، برای گرفتن انتقام به زادگاه خود و محل سکونت پیرولی بازگشته است. به بانو در این مدت، ضمن پنهان داشتن هویت اصلی خود، با ارسال پول و آذوقه در مواقع قحطی و حمایت از مشروطه طلبان شهر، به عنوان یک زن آزادیخواه و دشمن استبداد، در میان مردم اعتبار ویژهای برای خود فراهم کرده است.
اما در طی این ۲۷ سال، تحولاتی در این شهر رخ داده که او از آن بیخبر است: پیرولی که در جوانی نادانسته و برپایه ایمانی کور، به ابزار استبداد بدل شده و خونهای بسیاری ریخته بود، از کرده خویش پشیمان شده، با تأسیس کارگاه تولید ادوات و آلات تعزیه (کارگاه بکاء) و خدمت به دین و بعدها با تولید مخفیانه اسلحه در همین کارگاه و ارسال آن به مشروطه طلبان و اعمال خیرخواهانه دیگر، به جبران گذشته پرداخته و به چهره معتبری تبدیل شده است، بطوری که جشن ورود به بانو به شهر در حیاط همین کارگاه و در بحبوحه ارسال محموله اسلحه به آزادی خواهان برپا میشود.
حسین کیانی، چنانچه در بروشور نمایش آورده است، ایده اولیه مشروطه بانو را از نمایشنامه "ملاقات بانوی سالخورده" اثر فردریش دورنمات گرفته است. "اقتباس دوری" که به گفته او کوشیده صرفا "به ایده دراماتیک اصلی این اثر بزرگ محدود شود و در حوزه اندیشه و مفهوم و درون مایه، مستقل و ایرانی بماند". ادعایی که بدون تردید در این اثر محقق شده و حاصل آن نمایشی شده که ازهمه اجزای آن عطر فرهنگ و تاریخ و سنن نمایش ایرانی به مشام میرسد.
همانطورکه در بروشور نمایش آمده است: "فکر استفاده از ایده پیرنگ نمایشنامههای تراز اول دنیای ادبیات دراماتیک، فکر تازهای نیست" اما آنچه به این نمایش اصالت میبخشد، علاوه بر موضوع زمان، مکان، داستان و زبان نمایش، ساختار متنی، اجرایی، مفاهیم و مضامینی است که همچون آینهای در برابر جامعه و انسان معاصر ایرانی عمل میکنند.
اما مشروطه بانو، چنانچه از رویدادها و حوادث متعدد آن برمیآید، فقط وامدار ملاقات بانوی سالخورده نیست و درآن ردپایی از شاه لیر (در صحنه پیرولی و دخترانش)، هاملت (در صحنه اجرای نمایش در مهمانی حیات کارگاه بکاء که در آن، به نیابت از مردم شهر، لقب مشروطه بانو، به به بانو داده میشود) و اجرای نمایش افشاگرانه در همین مهمانی که این بار سرمه، دختر مشروطه بانو (رویا میرعلمی) با تردیدهایش در مورد انتقام، طراح آن است. نمایشی که در آن، جمهور، فرزند پیرولی (شهرام حقیقت دوست) نادانسته به اعمال غیر انسانی و ریخته شدن خونهایی اشاره میکند که جز پدرش پیرولی دست هیچ کس دیگری در جمع به آن آغشته نبوده است. در پایان این نمایش نیز، جمهور، پس از اعتای عنوان مشروطه بانو به مهمان تازه وارد، اسلحهای را به نشانه تداوم مبارزه و گرفتن انتقام خون قربانیان، به دست او میدهد تا لوله آن را ابتدا به سوی بیگلربیگی (محمود جعفری) و سپس به سوی پیرولی نشانه رود و در برابر دیگران وی را به کشتار بیرحمانه دهها جوان عاصی و انقلابی در عصر ناصری متهم کند و از میرزا آقا حسینی (خسرو شهراز) روحانی و قاضی شهر، قصاص او را درخواست کند. اما همه این مشابهتها، حتی اگر آگاهانه اتفاق افتاده باشد، هیچ چیز از ارزشها، زیباییها و اصالت ذاتی غیرقابل انکار یکایک این صحنهها و تمامیت اثر قابل تقدیر "حسین کیانی" نمیکاهد.
”در "مشروطه بانو"، ایده برگرفته از نمایشنامه "ملاقات بانوی سالخورده"، صرفاً بهانهای بوده برای طراحی داستانی با درون مایهها، ساخت مایهها و مضامین ایرانی که به نوبه خود امکانات تازهتری را در جهت گسترش ظرفیتهای درام و نمایش ایرانی در اختیار مولف قرار داده است؛“
حالا مشروطه بانو همراه دخترش سرمه در خانهای اعیانی مستقر بر مرتفعترین نقطه شهر، اسکان یافته و ضمن بهرهگیری از زیبایی زنانه خود برای دور کردن دوستان قدرتمند پیرولی از اطراف او، خودکشی یا قصاص وی را انتظار میکشد. در آن سو نیز، پیرولی از اعتکاف چند روزه بیرون آمده و پس از اجرای مراسم شبه شاه لیری آزمون دخترانش، به اصرار میرزا آقا (روحانی و قاضی شهر) و دیگران، ضمن اعتراف به گناهانش، به اجرای تعهدات و مسئولیتهای خود در قبال مشروطه طلبان (تولید اسلحه و ارسال آن) بازمیگردد.
بنابراین، چنانچه از شرح برخی از سرفصلهای عمده رویدادهای نمایش برمیآید، هر یک از کنشهای قهرمانان داستان، با حداقل تاثیرپذیری از کنش قهرمان مقابل و تحت تاثیر عوامل بیرونی، به کنش تازهتری میانجامد که به نوبه خود، در خدمت گسترش تسلسل رویدادها قرار میگیرد. به این معنا که کنشها و رویدادها از دل یکدیگر بیرون نمیآیند.
در انتها نیز، پیش از رسیدن سپاه مشروطه خواهان، قشون بزرگ دولتی به فرماندهی میردستان (سیامک صفری) از راه میرسد. با استقرار فرمانده قشون در خانه مشروطه بانو، وی از سوی مردم شهر به همدستی با استبداد و دروغگویی درباره پیرولی متهم میشود. رابطه عاشقانه جمهور و سرمه نیز دستخوش بحران میشود. شهر و خانه پیرولی، هفتهها در محاصره است، اما به دستور میردستان کوچکترین تعرضی به شهر و خانه پیرولی صورت نگرفته است. مشروطه خواهان از راه میرسند و با استفاده از تعلل و بیمیلی میردستان به مقاومت، قشون دولتی را متفرق میکند. اکنون پیرولی و همراهانش، سراپا مسلح، از راه میرسند. پیرولی با تحویل اسلحه به مشروطه بانو خود را آماده قصاص میکند، اما................
مشروطه بانو، چنانچه مشاهده میشود، به سنت نمایشهای ایرانی، سرشار از رویدادها و داستانکهای متعدد اما گیرا و جذاب و نمادین است. مشروطه بانو، با فضاسازی حرکتی مجذوب کننده، طراحی صحنه شگفتانگیز (جلال تهرانی)، طراحی لباس چشمنواز و تاریخ مدار (پریدخت عابدیننژاد)، موسیقی نه چندان دراماتیک اما فاصله گذار (ابراهیم اثباتی)، طراحی گریم و چهرهپردازی متعادل وهنرمندانه (ماریا حاجیها) بازیهای خوب و پرتنوع بازیگرانش، با وجود ریتم کند و خستهکننده پرده اول که حاصل سنگینی غیر لازم بار دیالوگهای متن است، یکی از پختهترین و ماندگارترین آثار حسین کیانی است.
اگر از ضعف بازی رویا میرعلمی در نقش سرمه، به ویژه و صرفاً در پرده اول نمایش (باز هم به دلیل حجم غیر لازم دیالوگهای این پرده، بگذریم از میان بازیهای قابل ستایش این نمایش، به بخصوص باید از بازیهای پر جاذبه هومن سیدی در نقش عبدل (پسرعموی جمهور) و سیامک صفری نام برد و از میان صحنهها و دکور چشمنواز و خاطره انگیز نمایش که با هر چرخش و تغییر خود حجم گستردهای از خاطرات و یادمانهای حسرتآلود را در ذهن مخاطب برمیانگیزد و او را به اعماق تلخ و شیرین تاریخ میبرد، باید به صحنه شگفتانگیز آغاز نمایش با گردش ارابه غول پیکر حامل به بانو و سرمه، دور محور بنای گسترده مرکز صحنه اشاره کرد؛ بنای عظیم و خیره کنندهای که با کاربردهای پر تنوعش در طول نمایش، یادآور شکوه از دست رفته و ظرفیتهای هنری جامانده در اعماق تاریخ است.
به این ترتیب، چنانچه ملاحظه میشود، در "مشروطه بانو"، ایده برگرفته از نمایشنامه "ملاقات بانوی سالخورده"، صرفاً بهانهای بوده برای طراحی داستانی با درون مایهها، ساخت مایهها و مضامین ایرانی که به نوبه خود امکانات تازهتری را در جهت گسترش ظرفیتهای درام و نمایش ایرانی در اختیار مولف قرار داده است؛ تجربهای موفق که اگرهمچون سالیان سپری شده (در گذشته چرمشیر و فتحعلی بیگی و چند تن دیگر آن را با موفقیت و به اشکال گوناگون آزمودهاند) مورد توجه قرار گیرد، به اعتلای درامنویسی ما که به گفته حسین کیانی از رشد بسیار کند و قلت فکر و ایده و سستی قصه و شخصیتسازی ماندگار رنج میبرد، کمک شایانی خواهد کرد.
۱۰ دی ۱۳۹۰