در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | اندوهِ «سی‌ویک رویا»ی شرقی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:54:43
نمایش سی و یک رویا | اندوهِ «سی‌ویک رویا»ی شرقی | عکس

نمایشِ «سی‌ویک رویا»، داستان رویاهای آن‌ دنیایی آدم‌های شرقی است؛ آدم‌هایی که در جبرِ جغرافیای خاورمیانه، مدام در پی رویای آن‌ دنیایی‌اند؛ خواه آن دنیا، غربِ وحشی باشد، خواه بهشتِ وعده‌ داده‌ شده. این رویا از وقتی که انسان خاورمیانه ‌زاده می‌شود، با او هم‌سرنوشت می‌شود. نویسنده و کارگردان نمایش جواد مولانیا به همراه نورا هاشمی در نقش مینا، هومن کیایی در نقش احمد، وحید آقاپور در نقش قاضی و دیگر بازیگران و گروه موسیقی، اجزای سی‌ویک رویای نمایش هستند؛ نمایشی شاعرانه و تراژیک که با موسیقی کلاسیک ایرانی و غربی پیش می‌رود، می‌ایستد، روشن می‌شود، تاریک می‌شود، می‌میرد، زنده می‌شود و با هر آدم، چرخه تراژیک خاورمیانه را به حرکت وامی‌دارد، سال به سال، قرن به قرن، مرگ به مرگ.

آدم‌های نمایش با حضورشان روی صحنه و قرار گرفتن در مقابلِ قاضی و مردم (تماشاگران)، همزمان روایتی از رویای از دست‌ رفته خویش و خانواده احمد و مینا را بیان می‌کنند تا گوشه‌ای از پازلِ سی‌ویک‌ تکه خاورمیانه را کامل کنند؛ پازلی که در ترانه « Stay with me, sway with me» که احمد آن را در روز عروسی‌اش می‌خواند، می‌توان صدای مکبث‌وارِ سرنوشت را خیلی قبل‌تر از آنکه شروع شود، شنید.

«دنیایی که این‌جا نیست» به تعبیر مینا، جایی فراتر از خانه چهل‌ویک ‌متری‌شان در خیابان ملک، سال ۱۳۹۸ است؛ جایی که مینا در ذهنش در جست‌وجوی آن است، برای احمد، بازیگرِ شکست‌خورده تئاتر که زمانی می‌خواسته نقش مکبث را بازی کند، اما به ‌دلایلی این نقش را از او می‌گیرند، در اتفاق‌های ساده است؛ همان‌طور که آدم‌ها با اتفاق‌های‌شان در زندگی و دنیای او می‌افتند، بخشی از سرنوشتِ «مکبث‌»وارِ او را نیز به دوش می‌کشند: فروشنده ضبط‌و‌پخش ماشین که بعدها سنگ آتش‌فشانی هفده‌هزار ساله را از تایلند برایش می‌آورد، مهم‌ترین شخصیتِ سرنوشت او است. در کنار این شخصیت، نوازنده خیابانی، دختر همسایه، مرد افغان، مترجم پناهنده ایرانی هم حضور دارند. شخصیت‌هایی که به دلیل شرایط سیاسی‌ و اجتماعی حاکم در ایران، در جای درستِ خود قرار نگرفته‌اند و همین موجب می‌شود، مدام در جبرِ تاریخ درجا بزنند و بارِ تراژیک زندگی احمد و رویاهایش را وحشتناک‌تر کنند. اگرچه نیازی نبود به این همه تلخی مضاعف که این آدم‌ها با روایت‌های‌شان بر بارِ تراژیک داستانِ احمد و مینا و فرزندشان سوگند می‌افزایند و در جاهایی ماجرا را «لوث»می‌کند، با این‌حال، نمایش با سنگ ‌آتش‌فشانی که رویای احمد در آن به بند کشیده شده، پیش‌ می‌رود؛ سنگی که گویی از نمایشِ «مکبثِ» شکسپیر به داستانِ زندگی او آمده تا هفده‌هزار سال تاریخ را یکجا به دست بگیرد و بر سرِ عشقِ هجده‌‌ساله‌اش‌ بکوبد تا مدام به یادش بیاورد، این سرزمینِ نگون‌بخت، از به‌ یاد‌ آوردن سرنوشت خویش بیمناک است!

آدم‌های نمایشِ «سی‌ویک رویا» هر چند ارتباط مستقیمی با سرنوشتِ آدم‌های قایقِ بادی سی‌ویک‌ نفره نوامبرِ ۲۰۲۲ بندر دانکرک فرانسه ندارند، اما با همه آنها «هم‌رویا» هستند؛ رویای آن‌ دنیایی آنها، چیزی است که سراسرِ خاورمیانه، قرن‌ها در جست‌وجوی آن است. احمد و مینا، هزاران کیلومتر از خانه چهل‌ویک ‌متری خیابان ملک، راه رفته‌اند، گِلی شده‌اند، افتاده‌اند، بلند شده‌اند تا به رویای آن ‌دنیایی‌شان برسند، اما در این مسیرِ «آن‌ دنیایی»، همه‌ چیز در «گذشته» جا مانده است، حتی آینده. آنها باید برگردند تا با سنگ‌‌ آتش‌فشانی هفده‌هزار ساله، هم‌سرنوشت شوند؛ جایی میانه رفتن و نرفتن. ماندن و نماندن. در این برزخِ باستانی است که خاورمیانه، تعبیرِ وحشتناک رویاهای آدم‌هایش می‌شود؛ آدم‌هایی که نمی‌دانند بمانند، نمانند، بروند، نروند، بمیرند، نمیرند. 

منبع: روزنامه اعتماد

درباره نمایش سی و یک رویا
۲۶ خرداد ۱۴۰۳