در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش حادثه در ویشی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:07:05
امکان خرید پایان یافته
۰۱ تا ۳۰ دی ۱۳۹۵
۲۰:۱۵  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
مکانی متروک؛ انسان هایی غریبه؛ موقعیتی نامعلوم. در انتظار ثانیه ها و انعکاس صدای...

گزارش تصویری تیوال از نمایش حادثه در ویشی / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش حادثه در ویشی / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› حضور هنرمندان تئاتر و سینما در کنار استقبال بی نظیر تماشاگران از نمایش "حادثه در ویشی" / "حادثه در ویشی" به نیمه راه رسید

›› نقد نمایش "حادثه در ویشی"

›› نمایش «حادثه در ویشی» به دنیا فنی زاده تقدیم شد

›› رونمایی از پوستر رسمی نمایش "حادثه در ویشی" با طراحی احسان نقابت

›› سه نقش از «حادثه در ویشی» را زنانه کردم/ معرفی بازیگران نمایش

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حادثه در ویشی _ نگاهی به چیستیِ هستی

نمایش حادثه در ویشی هر چند به ظاهر، صدای قربانیان هولوکاست و نسل کشی یهودیان است؛ اما می توان آن را از دو منظر بررسی و تحلیل کرد؛

منظر اول _ منظر و دیدگاهی است که آرتور میلر در اغلب نمایشنامه هایش به آن توجه دارد و همان ""واقع گرایی"" در قالب سبکی ""رئالیستی"" است. واقع گرایی در خصوص اجتماع و مسایل پیرامون آن.
عده ای یهودی در مکانی مجهول الموقعیت به جرم یهودی بودن و در پی نژادپرستی نازی ها، بیخبر از آینده ای شوم زندانی شده اند و قرار است در کوره های آدم سوزی سر به نیست شوند. هرکدام از آنها سمبل و نمادی از یک قشر و نظام جامعه هستند که سرآمد و قشر غالب (طبق سنت و نگاه آرتور میلر) قشر و نظام سرمایه ... دیدن ادامه ›› داری است.
پیرمرد برقکار و زن خدمتکار نمادی از قشر کارگر و منفعل جامعه هستند که علیرغم مقاومت و اصرار بر یکپارچگی جماعت کارگر , در نهایت مغلوب میشوند.
نقاش آشفته و مضطرب نمادیست از قشر حزب باد و به اصطلاح نان به نرخ روز خور که این نگاه منفعلش را در نقاب شعارزده بیطرفی اش پنهان میکند.
زن هنرمند و بازیگر؛ نمادیست از قشر متظاهر که از حرف تا عملش دره ای عمیق فاصله است وعلیرغم شعارهای قدرتمندانه ای که سر میدهد, زودتر از آنچه در تصور بگنجد سر تسلیم فرود می آورد.
پیرمرد شاهزاده ای که نماد قدرت و نظام سرمایه دار است و هم اوست که در نهایت باقی و زنده می ماند.(نظام سرمایه داری همیشه زنده و پابرجاست.)
از این منظر، آرتور میلر سعی دارد به موازات طرح و معرفی اقشار مختلف جوامع در قالب نگاهی نژادپرستانه، به بیان و نقد ارزشها و ضدارزشهای انسانی و اخلاقی نیز بپردازد.

منظر دوم _ منظر و دیدگاهی فلسفی است که به نظر میرسد آرتور میلر اصالتاً همین دیدگاه را هدف و مقصد خود قرارداده و به چیستی و چرایی پیدایش و آفرینش و جبر یا اختیار انسان پرداخته است. دغدغه مندی این دیدگاه در دیالوگهای انتهایی نمایش به اوج میرسد و گویی قصد به چالش کشیدن ذهن مخاطب را نیز دارد؛آنجا که میگوید:
※ شما نقشی رو که براتون در نظر گرفتن رو بازی کنید؛ یک آدم ترسو و نا امید ← گویی با این جمله، آنچه از قدرت اختیار انسان وجود دارد در هاله ای از تردید و ابهام فرو میبرد و انسان را در زمره ""مجبورین"" دسته بندی میکند...
※ تو میگی انسان وجود داره؟ چطور انسان میتونه وجود داشته باشه تا وقتی این اسلحه تو دست منه؟ تا وقتی اختیار جون تو دست منه؟ ← این همان جمله ای است که در پی آن سوال و پرسش از اصالت ضرورت وجود انسان به ذهن متبادر میشود.
※این روزها اعتقاد داشتن مشکل شده، انسان بودن سخته... هیچوقت هیچ منطقی برای این همه درد و رنج پیدا نمیکنیم... ← به نظر میرسد اینها همان دغدغه های اصلی ذهنی آرتور میلر است که درباره مسئولیت‌پذیری انسان مدرن نسبت به جهان پیرامونش دارد و این حس و دغدغه را در جمله ای معروف بیان میکند:«ما همه در کشتارهای ویتنام، عراق، افغانستان و ... مسئولیم. ما سیاستمدارانی را به قدرت می‌رسانیم، به آن‌ها مالیات‌ می‌دهیم و سکوت می‌کنیم، پس دستمان به خون همه مظلومینی آلوده است که سیاستمداران ما آنان را به نابودی می‌کشند.» 

پ.ن ۱: قطعاً بحث و بررسی از منظر فلسفی از عهده حقیر خارج است و با حضور اساتید گرانقدر و هنردوست تیوالی اجازه ورود را به خود نخواهم داد.
پ.ن۲ : نمایش را به جهت متن فوق العاده، بازیهای روان و حساب شده و پرکشش و طراحی صحنه جذاب بسیار دوست داشتم.
درود و سپاس پرند عزیز
به نظر می رسد آرتور میلر با انگشت قرا دادن بر باورها، اراده و انتخاب افراد در زندگی و موقعیت های اجتماعی خود، نگاهی زرف گرایانه بر روان شناسی اگزیستانسیال داشته است این که فرد چگونه به وجود خود معنا می دهد، نگاهش به هستی چگونه تعبیر و به وقوع می پذیرد، به چه مرزهایی پایبند است و در مقابل آزادی از دست رفته و اضطراب محصول آزادی چه می کند جای بسی تعمق در این نمایش دارد
۰۵ بهمن ۱۳۹۵
دوست خوبم, بهراد گرانقدر
سپاس از همراهی شما و اینکه نکته قابل تامل و توجهی رو بیان کردید.
۰۷ بهمن ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حادثه در ویشی یکی از برجسته ترین آثار آرتور میلر نویسنده آمریکایی ست که می توان به آن لقب نویسنده هایپر رئالیستی داد. آثار میلر تاثیر گرفته از شرایط سیاسی ،اقتصادی، اجتماعی، و شخصی دوران زندگی اش می باشد. حادثه در ویشی این روزها در سالن سمندریان با کارگردانی منیژه محامدی و هنرمندی محمد نادری، محمد اسکندری، فرناز رهنما و سایر بازیگران در حال اجراست. در لایه ی اول این نمایشنامه، میلر با نگاهی ژرف به مسائل سیاسی در دوره ای که میان نظام سرمایه داری و کمونیسم قرار گرفته، ما را به جامعه ای فاشیسم، می برد، که تمام مدت به نشان دادن ظهور نازیسم و کشتن یهودیان در فرانسه تحت اشغال نازی ها پرداخته ست. در ویشی داستان انسانهایی ست، از طبقه های مختلف اجتماعی که توسط نیروهای نظامی دستگیر شده اند و حالا در یک سلول کنار هم هستند. در لایه ای عمیق تر که مباحث روانشناختی ظهور پیدا می کند، میلر با استفاده از دیالوگ هایی که میان این شخصیت ها رد و بدل می شود، بسیار هوشمندانه لایه های درونی انسان را مورد بررسی قرار می دهد. یک نقاش، یک افسر ارتش، یک خدمتکار رستوران، یک بازیگر، یک تکنسین برق،یک تاجر،یک کولی، یک اشراف زاده، و در نهایت یک افسر خسته از جنگ که حالا به ناچار باید تمام این آدمها را برای مرگ آماده کند و با هر کدام از آنها جان میدهد که محمد نادری بسیار هنرمندانه در این نقش حضور پیدا کرده و احساس مخاطب را بر می انگیزد. حادثه در ویشی در یک پرده شروع و تمام می شود،. استفاده از نورها و تلفیق آن با موسیقی، یک گودال در نمای روبه رویی صحنه اجرا ، با تصاویری از جنس آتش که یک به یک انسانها را می بلعد، به خوبی تداعی کننده کورهای آدم سوزی نازی ها می باشد.
در لایه ی سوم، کابوس تمام نشدنی جنگ است. داستان همیشگی قتل های وحشتناک و خشونت بار نازی ها، این بار به کورهای آدم سوزی بدل شده است، "کسی در مورد کوره های آدم سوزی چیزی شنیده است؟" دیالوگی که تمام آدم های محبوس شده در سلول را به یاد مرگ می اندازد ، و حالا داستان رنگ دیگری می گیرد. همه در تلاش برای زنده ماندن هستند و میلر ذهن مخاطب را به چالش بزرگی در برابر مرگ انسانیت می کشاند، یا به بیانی دیگر مرگ انسان به دست انسان. افسری که خود در تمام جنگهای ارتش به راحتی دست به روی ماشه می برد و انسان را به کام مرگ می کشاند، حالا در نقش قربانی تمام لحظه های عذاب آور قبل از مرگ را تجربه ... دیدن ادامه ›› می کند. حال برای مخاطب این سوال پیش می آید که چرا انسان باید وجود داشته باشد؟ چرا زندگی یک انسان به دست انسان دیگری ست؟ داستان جنگ روندی ست مستدام که از گذشته تا کنون ادامه پیدا کرده است، و تفسیر انسانها از جنگ در مقام قربانی شوند و قربانی کننده ، همیشه متفاوت است، و این تکه ای از سیاهی درون انسانهاست که در زمان قدرت ظهور پیدا می کند، و در تمام مدت اجرا مخاطب دنبال یک روزنه امید برای اثبات به سیاهی درونش می باشد که شاید هنوز انسان نمرده باشد. میلر در آخر نمایشنامه با یک شخصیت از طبقه بورژوا به صورت بسیار دراماتیک نشان میدهد که در میان تمام این طبقه بندی انسانی، باز هم امید برای دیدین شرافت و انسانیت وجود دارد. شاید بسیار کم، اما انسانیت هنوز نفس می کشد.

کوره‌های آدم‌سوزیِ نازی، هنوز که هنوز است قابلیت‌هایِ داستانی دارند. همچنان می‌شود از زوایای مختلفی به جنایاتی که زخم‌های عمیقی بر تنِ انسانیت وارد آورده است، نگاه کرد. میشود در عمیق ترین لایه‌هایِ فاجعه غرق شد و قدم به راهی بی‌بازگشت گذاشت.... حادثه در ویشی، نوشته‌ی آرتور میلر یکی از همین کندوکاوهای ژرف است. با زاویه‌ا‌ی که اندیشه‌ و نگاهِ میلر را به جنایاتِ هولناکِ نازی و کوره‌های آدم سوزی نشان می‌دهد. میلر از ما می‌پرسد آیا انسانیت مرده است و باید مرثیه‌ای برای آن خواند و تمام؟ پاسخی که او به این سوال می‌دهد البته که تامل برانگیز است و خوانشی امروزی دارد. حادثه در ویشی، قطعا حادثه در حلب، عراق و خاورمیانه‌ است. تلنگر می‌زند و تا ما را و جهان را از خوابی خودخواسته و گران بیدار کند. جواب این سوال در دست‌های ما است. وقتی سروان ارتش، (هومن کیایی) خطاب به اشراف‌زاده (محمد اسکندری) می‌گوید: من هم مقصرم، چون می‌دانستم این‌ها چه می‌کنند و سکوت کردم!
تماشایِ «حادثه در ویشی» ضرورتی است که بازیِ هنرمندانه‌ی هومن کیایی، محمد نادری، فرناز رهنما، مجیدی جعفری و دیگران آن را لذت‌بخش‌ هم کرده است.