من نقش صفورا رو خیلی دوست داشتم کاملا در شمایل یک مادر دغدغه مند و یک زن مستقل که باید بچهاش رو به تنهایی بزرگ کنه بازیگرتون از پسش بر اومده بود و قابل باور بود و روی صحنه بازیگر قدرتمندی بودند،صدای بازیگر نقش مجتبی رو و بازیشون رو هم دوست داشتم،چری قصه تبدیل به یک پسر کاملا احساساتی شده بود و خب اینم جالب بود،بازی مزین رو هم دوست داشتم کاملا به اندازه بود،مش صفر هم کمدی ماجرارو خوب در اورده بود دمش گرم،نقش بارون یکمی لوس شده بود،و اما سید دلبر قصه که بازی ایشونم کمی موردپسندم بود.نمایشنامه هم که جای صحبت نداره کار استادبزرگه. بااینکه یک هفته و خورده ای از دیدن این نمایش میگذره گفتم که هیجانی نظر نداده باشم بهتره و از دوستم ممنونم که بلیت این نمایش رو تهیه کرد و گفت بریم ببینیمش چون نمایش تاثیرگذاری بود و من اشک ریختم پا به پای بچه های تیم بازیگر روی صحنه هاشون.موفق و پیروز باشید گروه نمایش سید دلبر
عرض خسته نباشید به گروه،
و تبریک میگم که تو این شریاط اجرا رفتین
ریتم اجرا سیری جاها به شدت می افتاد
بازی ها اگه تکی بخواییم نقد کنیم
نقش جری یکی بهترین کارکتر هایی بود که دیدم تو این نمایش
و انتخاب بازیگران درست نبود متاسفانه ،
طراحی نور متوسط بود چون ما بیشتر صحنه ها نور تخت میدیدیم (بجز صحنه جری و باران)
و باز هم دمتون گرم که تو این شرایط اجرا رفتین،
اجرایی که دیدم بسیار اجرایی جذابی بود، که به دل مینشست.بعضی از صحنه ها سکوت هایی داشت که بسیار به دل مینشست و کاملا به متن نمایشنامه میخورد.
_طراحی نور ضعیف بود. کاملا تخت بود اما دو جا از صحنه هایی بودند که نورهای نقطه ای داشت که فوق العاده حس را منتقل میکرد.
_صحنه ی اول شروع نمایش خیلی حساب شده طراحی شده بود. و صحنه ی اخر هم که به رورانس ختم شد جذاب بود.
_صدای بعضی بازیگرها به درستی شنیده نمیشد که اذیت کننده میشد.
_صحنه ای که توهم داشت، ایده ی جالبی بود.
_بازی بعضی از بازیگرا خیلی گیرا بود از جمله بازیگر نقش (چری) و (مش صفر) و(نقش مادر).
_موسیقی ها کاملا با بازیها سینک شده بودند و موسیفی هارو خیلی دوستداشتم.
درکل خسته نباشید به همتون.
من دوستداشتم.