در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش او شمال من، جنوب من، شرق و غرب من بود
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:53:35
امکان خرید پایان یافته
۰۶ تا ۲۹ دی ۱۳۹۴
۱۸:۳۰
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان

راه های ارتباطی با تئاتر باران: سایت اینستاگرام کانال تلگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش او شمال من، جنوب من، شرق و غرب من بود / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› استقبال از نمایش «او شمال من، جنوب من، شرق و غرب من بود» در تماشاخانه باران ادامه دارد

›› افتتاح نمایش او شمال من جنوب من، شرق و غرب من بود

›› «او شمال من، جنوب من، شرق و غرب من بود» از 6 دی ماه روی صحنه می‌رود

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵، ۶۶۱۷۶۸۱۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یسنا: حرف حرق خودت ، رای رای خودت ، هیچ کس فرصت اشتباه کردن نداره جز خودت ...............!!
آتیه بهی پور و Art-Girl این را خواندند
وحید هوبخت این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز شمار پایانی اجرای او شمال من جنوب من شرق و غرب من بود
حضور سجاد افشاریان در یک نمایش چه به عنوان نویسنده ، کارگردان یا تهیه کننده و چه به عنوان بازیگر همیشه من رو به دیدن اون نمایش تشویق کرده . شاید دلیل اصلی این موضوع خاطراتی هستند که از کارهای قبلی ایشون (و شخصیت همیشه دوست داشتنیش) تو ذهن من نقش بسته
حقیقتا این نمایش رو دوست داشتم چرا که به مخاطب احترام گذاشته شده و چون معتقدم که یک اثر نمایشی به هیچ وجه توان گول زدن مخاطب رو نداره و این احترام به مخاطب مشخص میشه همونطور که عکس این موضوع هم به راحتی قابل تشخیصه.
فکر میکنم فرم و اجرا به میزان اهمیت قصه و متن برای نویسنده و کارگردان مهم بوده و به دور از خلاقیت هم نبوده. قبل از شروع نمایش ، فیلم کوتاهی از تلویزیون داخل سالن انتظار تماشاخانه دیده میشه که قسمتی از خود نمایشه قسمتی که میراث و یسنا داخل حیات هستن و ما در طول نمایش و زمان رسیدن به این قسمت فقط صدای اون ها رو میشنویم یا مثل جایی که سرو کله ی کاراکترها از زیر ملحفه های سفید پیدا میشه تا پا به دنیای درون اون اتاق بگذارن دنیای عجیبی که این آدم ها در اون دور هم "جمع" میشن تا حقیقت های پنهان شون رو برای هم آَشکار کنن و این محیط گاهی روشن و گاهی تاریک این چهار نفر رو مجبور به اعتراف های پشت سرهم میکنه که شاید اوج این قضیه -به سبک شیرینِ روایت سجاد افشاریان- قسمت سیگار کشیدن میراث بود که با قصدش برای کشیدن سیگار این جرئت رو برای دیگران هم پیش میاره که اعتراف کنن که اونها هم سیگار میکن تا نهایتا به شوخی طعنه آمیز میراث ختم بشه : "...میگم حالا که مجلس بی ریا شده پاکتا رو رو کنیم دورهم یه دودی بگیریم..."
این دقیقا اون جاییه که وقتی یک عمل به ظاهر زشت عمومیت پیدا میکنه قبحش رو از دست میده.
نمایش ، واقعیت های تلخ اجتماع رو به زیبایی نشون میده ... دیدن ادامه ›› از تلخی روایت یسنا از نحوه ی بزرگ کردن پاییز ، شخصیت خود پاییز و عشقش به مردی که پدرشه ، تا تلخیِ پوچی میراث که نماینده ی نسل جوونیه که "دراگ میکنه تا به هیچی فکر نکنه" و مردی که یکبار توسط زنی ترک شده حالا دوباره سرنوشت دستهای اون رو در مقابل عشقش به دختری که از بد حادثه فرزندشه خالی گذاشته.
اما نکته اینجاست که هیچکدوم از این آدمها برای ما عجیب و ناشناخته نیستند اینها خود ما هستیم
خودِ خودِ همین "مردم".
سجاد افشاریان (sajadafsharian)
ممنون از نوشته ات علی عزیز
۲۵ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید