خب...هاری. من اجرای سالهای گذشتهی هاری رو ندیدم، پس نمیتونم مقایسهای انجام بدم؛ اما این اجرا خیلی خوب بود.
من در اولین شب اجرای مجدد دیدمش
... دیدن ادامه ››
و هم شهرزاد بدون تأخیر بود و هم تماشاگران گلهای گل (گفتم فخری فروخته باشم!)
نکتهای که توجه منو خیلی جلب کرد و درکل نمایش تو دلم تحسینش میکردم این بود که برخلاف خیلی از فیلمها و سریالهای سبک تاریخی که بهوفور از ادبیات و اصطلاحات امروزی و غیررایج در اون برههی زمانی استفاده میکنن، این نمایشنامه تکتک جملات رو بهبهترین شکل مورد توجه قرار داده و نگارش قوی و جذابش منو بهیاد «هزاردستان» انداخت.
دیالوگها طولانی و تقریباً سنگین بود؛ اما بدون هیییچ تپقی بیان شدن (بخوام فوقسختگیر باشم فقط یک مورد صدای دلیجان گرفت که فدای سرشون).
آواز زاری یا بیقراری خاتون (موقع بغل کردن نوزاد) و اجراهای همسر فرنگی شاه رو واقعاً دوست داشتم و به دلم نشستن. استفاده بهموقع و بهاندازه از این ترفند، هربار که دیالوگها طولانی میشدن نهتنها دلنشین بود، بلکه جای نفس کشیدن و کمی آزادی فکر هم میذاشت.
بازی تمام بازیگراها عالی و ملموس (خیلی خیلی موفق در درآوردن نقشها)، گریم بسیار متناسب (از نصرت گرفته تا خاتون و ۳ پسر شاه و...)، طراحی لباس بسیار عالی و البته فاقد طراحی صحنهی خاص (شاید نیازی نداشت، نمیدونم).
ماکزیموم انتقال حس و البته تحسین بازیها برای من زمانی بود که بازیگرها درخدمت شاه، وقتی خمیده بودن حس درونیشون رو بیان میکردن و لحظاتی بعد، با چرخش اعجابانگیز عجیبی، قد راست میکردن و روی متظاهر و غیرواقعی خودشون رو به نمایش میذاشتن.
قدرت و بازی قدرت، داستان همیشگی نوع بشر، خیلی ماهرانه و تقریباً بدون سانسور بهتصویر کشیده شده بود.
اما بخوام حس شخصیمو صادقانه بگم، انتظار بیان و انتقال دغدغههای بیشتری از طرف نقش خانمها رو داشتم. انتظار داشتم خانمهای حرمسرا، بهجز تأکید بر روی نفرت از ازدواج اجباری، عدم وجود عشق و توجه از سمت پادشاه و رقابت دائم با همدیگه، دغدغههای دیگهای رو مطرح کنن که با جریان زندگی امروزی همخوانی بیشتری داشته باشه که من چنین چیزی ندیدم.