وقتی این کارهایی که قرار نیست دیده بشه و دیدنشون یهویی اتفاق میوفته و اینقدر عالیه رو میبینم،پیش خودم میگم چقدر کار خوب تو تماشاخانههای کوچک اجرا میره و چقدر حیف که نمیبینیمشون...
به دوستانی که این نمایش رو ندیدند پیشنهاد میکنم از دستش ندین، فوق العاده است
به بهانۀ اجرای نمایش «جیم، جام، جسی»
بارها شنیده بودم هر چه ندانی برای خودت بهتر است، اما کنجکاوی انسانی مرا به صحنۀ تئاتر و پهنۀ پندار رساند. آری همان بهتر که کمتر بدانی تا دچار فسردگی ها نشوی. چایی ات را بنوش! خوراکت را تناول کن! بوسه ات را بگیر و هر که تو را آزرد به نیمۀ پر لیوان فکر کن و بگو: اگر با من نبودش هیچ میلی / چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
در شبیه سازی یک زندگی بر صحنۀ فانتزی ببین که چگونه زندگی و شور و خانواده از تو شعور طلب نمی کند، برای زندگی تنها و تنها عشق و اشتیاق لازم است و نه هوش سرشار برای حل کردن فرمول ها. هوش چیز خوبیست چون به یک حیوان آزمایشگاهی می آموزد چطور چیستان های دشوار را حل کند تا به جایزه اش که خوراک است دست یابد. اما عشق خوراک و خانه و شغل را و انگیزه و ارتباط را به وجود می آورد. این همان است که بشر در پی آن پیوسته در تکاپوست و خواهد بود. اندیشه های انسانی رقیق را می توان در صحنۀ سادۀ نمایش پیدا کرد.
بازیگران خوبی این ایده را بر روی صحنۀ سالن استاد انتظامی نمایان می سازند. بازیگرانی پر از زندگی، بازیگرانی که می خواهند یک چیز بد دیگر از زندگی در این اجتماع را به خوبی ها بدل کنند. گروهی سمپات و کاربلد و پر از عشق. امیدوارم مسیر گروه هایی اینچنین برای ادامۀ کارهایشان هموارتر شود. فرصت دیدن این نمایش را از دست ندهید.
حسین جمالی؛ نویسنده و کارگردان تئاتر / اسفند 1395