در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کشیدگی عضلات زمان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:35:40
امکان خرید پایان یافته
۰۵ دی تا ۰۲ بهمن ۱۴۰۰
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۵۰,۰۰۰ تومان
بیان آن‌چه که میان ما رخدادی مشترک نیست، شاید هم مقداری سخت و هم ناامیدکننده باشد. اما برای شروعی کورمال کورمال و احتمالا کافی، می‌توانیم دستمان را به این مسئله بند کنیم که ما «خود»مان را از دست داده‌ایم.

مکان

تهران، خیابان وصال شیرازی بالاتر از تقاطع طالقانی، کوچه فرهنگی بهنام، پلاک ۳
تلفن:  ۰۲۱۸۸۹۶۳۹۴۷

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حیف که داخل تیوال نمی‌شه یه اجراییو ثبت کرد بدون این که بهش ستاره داد. البته هدفم از ستاره ندادن برای این اجرا یا بعضی اجراهای دیگه این نیست ... دیدن ادامه ›› که بد بودن، به معنای کمّی نکردنشونه برام. این کار قبل هر چیز برام تجربۀ جالبی بود. این که حقّ انتخاب اینو داشتم که بشینم یا ایستاده باشم خیلی برام جالب بود. خستگی و کشیدگی عضلات پام در انتها هم همینطور. و این که من ماهیچه‌های ضعیفی دارم و حتّی همون چند ثانیه که دستامونو باز کردیم هم باز باعث شد کشیدگی رو توی عضلات دستم حس کنم. این‌ها تجربه‌های جالبی بودن برام. این فضاسازیش و با جزییات حرف زدن از فضاها رو از این جهت دوست داشتم که اکثر اون جاهایی که ازش حرف زده می‌شد جاهایی بود که روزهای زیادی وجب به وجبشونو راه رفته‌م و از برمشون. یه چیز دیگه هم که باز کارو برام خیلی جالب می‌کرد این بود که به طرز عجیبی اکثر چیزایی که ازش حرف زده می‌شد مثل قضیه خاطرات، همون جاهایی که مشخّصا اشاره می‌شد، دوستی با شایان یا رابطه با پدر، همه‌ش چیزهایی بود که شدیدا توی زندگی این روزهام درگیرشونم و بهشون فکر می‌کنم و خب این خیلی به وجدم می‌اورد وقتی انگار کسی روی صحنه از دغدغۀ شخصیم حرف می‌زد. ماجرای ساعتو خیلی دوست داشتم. کاش بیشتر و عمیق‌تر بهش پرداخته می‌شد. باز یه چیز جالب دیگه این که من این روزها خیلی زیاد به زمان فکر می‌کنم و دقیقا به همین کششی که بین لحظات هست. از اونجایی که خودم فعلا رانندگی نمی‌کنم خیلی پیاده‌روی می‌کنم و بارها شده از کوی دانشگاه‌ها تا کوچۀ شانزدهم‌ها که چهارشنبه‌ها ساعت هفت با قدم‌های من وقتی عجله ندارم یه ربع راهه رو توی یک ساعت برم. طبیعتا شنیدنش از زبان کس دیگه روی صحنه برام دلچسب بود. دوتا انتقاد هم دارم، یکی این که یه کم به نظرم کار انسجام نداشت. متوجّهم که اصل حرف همین واقعا «کشیدگی عضلات زمان» بود امّا یه جوری از هر دری سخنی بود. یه جاهاییم به نظرم بازی یه کم اغراق شده بود. در کل امّا واقعا خوشحالم که این نمایشو دیدم و این اوّلین تجربه‌م از دیدن اجرای مونولوگ بود. خسته نباشین.