کاتوریان :به من گفته بودید که روی اون(برادرش) دست بلند نمی کنید،به من قول داده بودید آقا به من قول داده بودید آقا
توپولسکی:کاتوریان من یک افسر عالی رتبه پلیسم تو چه طوری به وعده های من اعتماد می کنی
توپولسکی: آخه میدونی؟ ما کشتن نویسندهها رو دوست داریم...
(لعنتی)
تویولسکی:من یه داستان کوتاه نوشتم که یه جورایی جهانبینی خودمو توش بیان می کنم،البته جهانبینی که نه چون من اصن جهان بینی ندارم.
می دونی کاتوریان از نظر من دنیا یه تپه ی گه،اینکه جهانبینی نمیشه