در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال نمایش مترسک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:44:08
امکان خرید پایان یافته
۰۱ تا ۳۱ مرداد ۱۳۹۷
۱۹:۰۰  |  ۲ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۵,۰۰۰ تا ۲۵,۰۰۰ تومان  |  جزییات
با وارد نمودن کد matarsak۱ با بهای ۵.۰۰۰ تومان
با وارد نمودن کد matarsak۲ با بهای ۱۰.۰۰۰ تومان
با وارد نمودن کد matarsak۳ با بهای ۲۰.۰۰۰ تومان
بدون وارد نمودن کد با بهای ۲۵.۰۰۰ تومان
چهار شخصیت از اقشار مختلف اجتماع در پی احساس خطر دست به ساختن و تجهیز مترسکی برای حفاظت از خود می‌زنند. مترسک با رسیدن به قدرت، اقدام به سرکوب و کنترل مطلق سازندگان خود می‌کند، تا اینکه...

- برداشتی آزاد از «چهار صندوق» اثر بهرام بیضایی
- بین پرده‌ یک و دو ۱۵ دقیقه تنفس خواهد بود.


شماره تماس جهت هماهنگی: ۰۹۱۲۸۰۵۷۶۰۴
وبسایت گروه تیاتر اگزیت


فیلم ها و موسیقی استفاده شده در نمایش مترسک:
- مطب دکتر کالیگاری، رابرت وینه  ۱۹۲۰
- سگ آندلسی، لوییس بونویل  ۱۹۲۹
- ۲۰۰۱: ادیسه فضایی ، استنلی کوبریک  ۱۹۶۸
- نوسفراتو، فریدریش ویلهلم مورنایو  ۱۹۲۲
- رَزم‌ناو پوتمکین، سرگیی آیزنشتاین  ۱۹۲۵
- رقص روسی، تام ویتس، آلبوم سوار سیاه ۱۹۹۳
-‌ «پولیوشکا پولیه» (ای دشت‌ها، دشت‌های من)، لو کنیپر، ۱۹۳۳
- قلب من می‌سوزه، گروه رامشتاین آلمان ۲۰۱۱
-  با لایباخ برقص، گروه لایباخ اسلوونی ۲۰۰۴
- به سوی سنگرها، ژوزف پلاوینسکی، ۱۹۳۶، تنظیم برای اجرای ارکستر رادیو تلویزیون اسلواکی: خوزه نیه‌تو
-‌ اعزام مخفیانه، هانس آیسلر، گروه کر ارنست بوش، ۱۹۲۹


به جای یادداشت کارگردان:
بهرام بیضایی در پیشگفتار جلد دوم «دیوان نمایش بیضایی» در مورد اجراهای چهارصندوق چنین آورده: ... واقعیت‌گرایی بدون درک و خلاقیت یعنی متن‌کُشی. از بَر کردنِ متن و پس دادن آن، با روح هیچ نمایشی سازگار نیست...
شاید نقطه‌ی مقابل آن از بر کردن و پس دادن، این باشد: آراستن و پیراستن متن، یعنی زیر و رو کردن خاک فرسوده‌ی متن و دوباره بذرکاری و آبیاری‌اش. مراقبت از جوانه‌ی تازه بیرون‌زده و تیمار کردن‌اش به وقت نیاز. بی‌خود نیست پس از پایان این کاشت و داشتی که در متن انجام می‌شود، عنوان «برداشت» تازه بر آن می‌گذارند.
این‌ها همه‌؛ یعنی نمایشنامه‌ی «چهارصندوقی» که به دست مهرداد خامنه تبدیل به «مترسک» شده، خط فکری اجرا را مشخص می‌کند. تنها نام‌اش نیست که عوض شده، اما همین تغییر نام نشان از سیاست کارگردان در احضار امر سیاسی بر صحنه دارد. بذری که این باغبان در زمین حاصل‌خیز متن بیضایی کاشته، گیاهی‌ست که به تن مترسک مزرعه خواهد پیچید.
این اثر بازاجرای پیشین همین کارگردان است در چند دوره‌ی متوالی در داخل و خارج از ایران. در گذر این زمان او هم بذر را بهتر شناخته هم با خاک انس بیشتری گرفته. مترسک‌ها گرچه هنوز در جهان ما قد برافراشته‌اند، اما امید باغبان بسته‎‌ به ریشه‌ی عمیق گیاهان امسال مزرعه‌اش خواهد بود.
نمایش مترسک برخلاف چهارصندوق، لامکان و لازمان نیست. برداشتی انضمامی‌ست که فانتزی متن بیضایی را به واقعیتی که کارگردان می‌بیند پیوند می‌زند. به کمک بسط معنایی تصاویری که بر پرده به نمایش در‌ می‌آید نشانه‌های سرگردان متن را مهار می‌کند و سعی دارد ایده‌ی سرگشته‌ی متن را خط‌کشی کند. اگرچه مرز‌های جغرافیایی را در می‌نوردد اما تصور من این‌ست که پیوند‌های ظریفی با مخاطبش برقرار می‌کند یا به تعبیری میوه‌ی درختش طعمی آشنا برای ما خواهد داشت.
آرمان عزیزی، منتقد گروه تیاتر اگزیت

گزارش تصویری تیوال از نمایش مترسک / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› دیو دبنگ دال قدرت

›› نگاهی جهانی به نمایشی ایرانی

›› شکست صندوق سنت

›› اجرای «مترسک» به کارگران ایران تقدیم شد

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان اندرزگو (قیطریه)، شرق به غرب، روبروی بلوار کاوه، خیابان احمدی، پلاک ۲۸
تلفن:  ۲۲۳۹۰۳۲۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تا نام او (حسن علی جعفر)
بر لوح این زمانه بماند به یادگار
نام مرا نوشت به دفترچه‌ی خیال
و آنشب که مست بود
عکس مرا کشید
اما به جرم لذت یک لحظه‌ی پدر
یک چند در عذاب بسر برد مادرم
بعد از هزار رنج
فارغ شد از کشیدن بار من عاقبت
و من
تا چشم‌های خویش گشودم
دیدم که شیرخواره‌ی دامان آن زنم
دیدم که با کلاف نخ آنچه ... دیدن ادامه ›› هست و نیست
خواهم به اوج آسمان برسانم
پرواز بادبادک خود را
تخم شراب بودم و بیچاره مادرم
دائم زدست من
در اضطراب بود
ناچار
آن اشتباه کار
تا وارهد ز شور و شر من
( بقول خود )
دستم گرفت و سوی مدرسه‌ام راند
در مدسه بخاطر ساری که از درخت
بیخود پریده بود
آشی که گرم ماند
بسیار بوته گل که معلم زچوب خویش
بر ای من نشاند
هر وقت کاغذ و دوات فریدون
یا دفتر و کتاب منوچهر
بر جای خود نبود
هر کس چو من لباس مندرسی داشت؛ مدرسه
می‌شد بدو ظنین
اما من این میانه نمی‌دانم از چه رو
بی اعتنا به این همه بودم
تا کار درس را
چون سنگ کندم از جلوی‌ای زندگی
در زندگی
چندی به چرخش فلک و چرخ کجمدار
بودم امیدوار
هر جه نشانه‌ای ز دری بود کوفتم
لیکن ز پشت در
هرگز کسی به درد دلم پاسخی نداد
با آنکه پای من
چون دستهای شاه ندانم چه چیز... شیر
تا عرش رفته بود
ماندم جدا همیشه من از کاروان پول
باری! به راهها
آنها که کوله‌ای ز طلا بار داشتند
پا را به روی شانه‌ی من می‌گذاشتند
و من
در آن زمان به راه
بودم خری که بار طلاهای دیگران
بر دوش می‌کشد
آخر که پای آبله دارم؛ زراه ماند
ویلان به شهرها سگ آواره‌ای شدم
قلادهای به گردن من این زمان نبود
تا هر کجا که صاحب من خواست
زآنسو گذر کنم
یا پشت یک حصار بمانم در انتظار
تا هر زمان که عابری از راه خود گذشت
ارباب خویش را از ته بستر خبر کن
اینک منم
محصول زحمت حسنعلی جعفر
آواره‌ای که همچو پدر ناشناس ماند
هرگز ولی چو او
در انتظار لقمه‌ی نان با دو چشم مات
بر دست صاحبان طلا زل نمی‌زنم
زل می‌زنم ولی
زیرا به عقل ناقصم از سال‌های سال
جستم بدست خلق
راه نجات نوع خودم را .

( تخم شراب - اسماعیل شاهرودی )
مترسک:چند وقته از صندوقتان بیرون نیامده اید
راهبه:بیرون،کجاست؟!




بیرون مگر زندگی هست!!؟





مترسک:آخرین کار شما
راهبه: تاریخ باد می‌نویسم


.....
روشنفکر : شایدم سالها پیش تو یه تظاهرات
راهبه:پس از آن سالها تا امروز. چه می کردیم
روشنفکر:شاید خواب بودیم
راهبه:یه خواب اجباری