من به عنوان یک مخاطب علاقمند به تئاتر، دیدن نمایش کاسپار راتوصیه می کنم به همه ی کسانیکه واقع بینند.آنهایی که دلشان لک زده برای دیدن یک تئاتر خوب. به همه ی کسانی که فهمی از تاریخ تفکر بشر دارند.به همه ی کسانی که فلسفه یا لااقل میل به اندیشیدن از علائقشان محسوب می شود. به کسانی که کمی «فردید» می شناسند و قدری «هایدگر». به همه ی کسانیکه برای زمان ارزش قائلند و هنر را دوست دارند.
کاسپار واقعی ست.دروغ نمی گوید. ماسک نمی زند. فریب نمیدهد.خنده را گدایی نمیکند. کاسپار تعارف ندارد. از ملاحظه گری های دغل بازانه بدور است.
کاسپار بیهودگی های اطراف را که محیط به خوردمان داده، به رخمان می کشد.اطوارهایی که آنقدر نهادینه مان کرده اند که زشتی شان را از یاد برده ایم.
کاسپار نفس را به شماره می اندازد. مردمک چشم را میان نور و ظلمت آونگ می کند. خو نمی دهد. خو نمی کند. تن نمی دهد. چهار چوب و قاعده وضع نمی کند. آمر نیست؛ مامور نمی پرورد. کاسپار پز دموکراتیک ندارد با بن مایه های دیکتاتور مآبانه؛ گرگی نیست در لباس میش!
کاسپار آنقدر واقعی ست که وقتی جان میکند تا بر لکنت تاثر برانگیزش هنگام گفتن واژه ی «آزادی»غلبه کند، اشک چشمان مخاطبش را به آتش بکشد؛ این را قیاس کنید با «سباستین کاستلیو»یی که حمیدرضا نعیمی و آرش دادگر از آب در آوردند و حتی سر سوزنی هم شور آزادی وآزادی خواهی را بر نمی انگیزد.
کاسپار همه درد است. و حرفهایی دارد با ما که سرسپردگان خوشی های بیمار و سرگرمی های عبث شده ایم؛ ببینیم اش...بشنویم اش...
من دیدن کاسپار
... دیدن ادامه ››
را توصیه میکنم به همه کسانی که هنوز چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن دارند.
پ.ن:هوش،دانش و تلاش مستمر دوستان نازنینم جناب آقای محسن معینی در مقام طراح، مترجم و کارگردان اثر ، و سرکار خانم نگین میر حسنی در جایگاه تهیه کننده، کاسپار را به زعم من تبدیل به اثری کرد که از متن هانتکه فراتر رفت ، مخاطبان فارسی زبان را در نظر گرفت، هوشمندانه آنها را به چالش کشید و ماندگار شد.
پس به احترام این دو دوست عزیز و تیم همراه و مستعد شان، فروتنانه کلاه از سر بر میدارم!
افسانه صادقی