در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش درباره‌ی ماندن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:25:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"درباره ی ماندن"، نمایش تلخی است.
اساسا یکی از تراژیکترین سرنوشت های متصور برای همه ما ، ابتلای یکی از عزیزان مان(خدای ناکرده) به بیماری آلزایمر است.
اینکه مادری نشناسدت.جسم مادر کم کم از روح مادری اش خالی شود..تصورش هم دردناک است.کم کم از مادر جز جسم بیماری که مراقبت دایمی می طلبد، چیزی باقی نماند. او حتی دیگر اسم تو را نمی داند.در این بین شاید فرزندی بماند و جور کش و پاسوزشود و دیگران به سوی سرنوشت خود در پی فراموشی مادر از واقعیت تلخ فرار کنند.
نمایش ،مونولوگی از زبان دختری است که تیماردار مادر آلزایمری اش بوده و حالا قرار است همه داستان های دردها و رنجها را برای خواهری که همه این مدت نبوده ،بازگوید.نمایشنامه بنا به مضمون اش البته درگیرکننده و در عین حال ساده است. دو فازی شدن ماجرا( اینکه اول تصور می شود خواهر آمده و دختر شروع به حرف زدن با او کرده و بعد درادامه متوجه می شویم هنوز خواهر نرسیده و البته اتفاق مرگ مادر) تمهیدی است که یکنواختی سطح روایت را می شکند و ایجاد ضربه می کند.
نویسنده در ارایه اطلاعاتی از پیشینه ی شخصیت(ها) خست به خرج می دهد. مقداری اطلاعاتی بازگو میشود ،اما از مابقی شاید با همان درجه اهمیت صرفنظر میشود.مثلا اینکه مادر در گذشته در خانه شمال شهر مهمانی های اعیانی می داده و حالا دیگر خبری از خانه شمال شهر وآدم های همراهشان نیست. اما از پدرشان و اینکه چرا این خانواده حالاحتی یک نفر آشنا ندارند و یا از پیشینه ی خود این دختر ،صحبتی به میان نمی اید.به نظر متن به جانمایه بیشتری نیاز دارد. اگرچه از ... دیدن ادامه ›› نمایش کمتر از 50دقیقه انتظار پرداخت به جزییات نمیرود اما این مینیمالیسم به نفع خلق یک موقعیت ناب و وهمی صرف دست کم به تعمیق شناختی روانی شخصیت نمایش لطمه میزند.
طراحی نمایش اما در مواردی از متن آن جلوتر به نظر می رسد. "درباره ماندن " طراحی صحنه سوریال وشاعرانه و تا حدودی وهمی دارد. بیشتر اشیا و اجزا صحنه حتی گلدان و برگها سفیدند..تنها یک چهارم از تخت خوابی خالی از سقف معلق است..اجزا خانه از رنگ تهی شده و فضایی سرد و تاحدی رعب آوری را تداعی می کند.
مهین صدری، به عنوان بازیگر نمایش اجرا پذیرفتی ارایه می دهد هر چند که در دقایقی ادای تند برخی کلمات باعث لکنت خفیفی در بیانش شد اما به مرور اجرای دلچسب و باورپذیری داشت و نشان داد علاوه بر نوشتن در بازیگری هم حرفی برای گفتن دارد.
ابرشیر گرامی، متأسفانه مجال نشد این نمایش رو ببینم، ولیکن یادداشتِ خوبت چنان تصویری بود که تونستم تا حدی در ذهنم بازسازیش کنم؛ سپاس از قلمِ شیوای تو.
۰۶ دی ۱۳۹۳
گرچه متاسفانه موفق به دیدن این اجرا نشدم ، ولی از خواندن دلنوشته ی زیبایتان لذت بردم .
امیدوارم اجرای عمومی داشته باشد .
با سپاس از شما

۰۸ دی ۱۳۹۳
خانم حدادی مهربان ممنونم.... امیدوارم اجرای عمومی داشته باشد. اجرای خوبی بود.
۰۸ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید