در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سیداحسان عرفانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:36:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هدویگ: پشت سرتون حرفای خوبی نمیزنن. به من گفتن شما دزدی کردین. راسته؟
فندریش: کی بهتون گفته؟
هدویگ: برادرم. آدم خوبیه. گفت حواسم بهتون باشه.
فندریش: قضیه مال هشت سال پیشه. فقط شونزده سالم بود. شش تا شعله پخش کن بود که کلشون میشد دو مارک و بیست پنج فنیگ. مجبور بودم، پدرم جفت پاهاش شیکسته بود، پول لازم داشت. تازه اگه پاش بیفته بازم اون کارو میکنم. شما اگه قرار باشه بین دزدی و مُردن پدرتون یکیو انتخاب کنید کدومو ترجیح میدین؟
هدویگ: سؤال سختیه.
فندریش: نه، خیلی آسونه. معلومه که میدزدین. منو نگاه کنید. نمیدزدین؟

دو اجرای پایانی
حسن نوران این را خواند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هدویگ: هرچند در انتهای دلم با خود میدانم/ شهر محبوبم را، سرزمینم را ترک کرده ام/ و در خیابان های این پایتخت بیگانه سرگردانم/ هر چند خانه ی سفیدم را، باغ آرامم را ترک کرده ام/ و زندگیم تهی و پاک شده است/ اما باید سحرگاهان بیدار شوم/ و با چشمانی گرمِ خواب/ باید سرمست باشم از عطر شادی/ چون سنگی سپید درون چاهی.
فندریش: شعر بود؟
هدویگ: بله.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هفت اجرای پایانی

پیش فروش هفته پایانی "نان سال های جوانی" آغاز شد.

"نان سال های جوانی" فقط تا پانزدهم آبان به روی صحنه می رود و تمدید نخواهد شد.
سیما شیبانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مصاحبه ی سایت ایران تئاتر با نویسنده و کارگردان "نان سال های جوانی"

به گزارش ایران تئاتر ، این روزها سه نمایش در سالن استاد انتظامی روی صحنه است که یکی از آن‌ها، «نان سال‌های جوانی» اثر احسان عرفانی است. این نمایشنامه را عرفانی بر اساس رمان «عشق سال‌های جوانی» نوشته هاینریش بل نوشته است. به همین بهانه با این کارگردان جوان درباره اقتباس و شیوه اجرای نمایش «نان سال‌های جوانی» گفت‌وگو کرده‌ایم

آقای عرفانی شما نمایشنامه «نان سال‌های جوانی» را بر اساس رمانی با همین نام اثر هاینریش بل نوشته‌اید، این مساله به نمایشنامه جذابیت خاصی داده است؛ به‌عنوان مثال انگار مونولوگی که می‌گوید به‌نوعی همان دانای کل است که در رمان حضور دارد.
در این اقتباس سعی کرده‌ایم وفاداری‌هایی به رمان داشته باشیم اما متن را نمایشی کنیم. این رمان با راوی اول شخص روایت می‌شود. درنتیجه در زمانی‌که بنیان نگارش نمایشنامه را می‌گذاشتیم، فرض را بر این قرار دادیم که قرار است دو شخصیت نمایش ما قصه‌ای را برای تماشاگر تعریف کند. سعی کردیم بر این ... دیدن ادامه ›› پایه، اتفاقی نمایشی را تدارک ببینیم و نمایش به این صورت درآمد. البته در رمان مونولوگ‌ها با بخش‌هایی که دیالوگ در آن‌ها وجود دارد، دو بخش جداگانه‌ای هستند اما ما فرض را بر این گذاشتیم که شخصیت راوی قرار است تغییر کند و ما از مونولوگ‌ها در این کنش نمایشی که در شخصیت نمایش اتفاق می‌افتد به‌نوعی استفاده کنیم. درنتیجه مونولوگ‌ها را وسط دیالوگ‌ها چیدیم و سعی کردیم روندی را به‌وجود آوریم که انگار این فرد به‌واسطه این‌که گذشته خود را به یاد می‌آورد، به فاصله‌ای که الان با افراد دیگر دارد و همچنین جبری که بر زندگی‌اش حاکم است و زندگی‌اش را از شرایط دل‌خواهش دور کرده است، پی می‌برد.

دکور نمایش شما به اندازه‌ای بود که نیاز داشتید و در جریان نمایش و برای تغییر صحنه از خود بازیگران استفاه می‌کردید و با طراحی خاصی که در نمایش وجود داشت؛ مثلا کشوهایی را در کنار باکس‌هایی که صحنه شما را می‌ساخت تعبیه کرده بودید و آکسسوآرها در این کشوها قرار داشتند و بازیگران خودشان این وسایل را در صحنه تغییر می‌دادند. درباره پروسه‌ای که به این طراحی از دکور رسیدید توضیح دهید چون اساسا با توجه به سه اجرایی بودن سالن استاد انتظامی، بحث طراحی دکور، کار دشواری می‌شود.
وقتی اساس کار را بر این قرار دادیم که شخصیت‌ها برای مخاطبان داستانی را تعریف کنند، به این نتیجه رسیدیم که بازیگران می‌توانند صحنه‌ها را نیز تغییر دهند و خودشان آن افرادی باشند که فضاها را به وجود می‌آورند یا از بین می‌برند. نکته اصلی این بود که متن ما فضاهای متفاوتی داشت؛ یعنی چند مکان داشت. مدت‌ها درگیر این مساله بودیم که چگونه مکان‌ها را به‌وجود آوریم تا سیالیت نمایش اتفاق بیفتد؛ باید از مکانی به نکانی دیگر می‌رفتیم و این کار ما مخاطب را دل‌زده نکند. درنهایت به این نتیجه رسیدیم که در صحنه تقسیم‌بندی‌ای را انجام دهیم. پس برای هر یک از مکان‌ها بخشی را در نظر گرفتیم که این بخش با اختلاف سطح مشخص شود. باکس‌هایی با قطر حدود ۱۰ سانتی‌متر را تعبیه کردیم که بالای آن‌ها به‌عنوان مکان‌های مسقف شناخته شود و فضای میان این باکس‌ها، خیابان را تشکیل دهد. دست ما در سالن استاد انتظامی بسته بود و با توجه به شرایط سالن، نمی‌توانستیم ناگهان فضا را از خانه به خیابان، از خیابان به کافه و ... تبدیل کنیم.

در نمایش «نان سال‌های جوانی» فشار بسیار زیادی بر بازیگران وارد می‌آمد، از یک‌سو فندریچ مونولوگ‌های طولانی‌ای دارد و از سویی دیگر پرستو قربانی، بازیگر زن نمایش، چهار نقش را هم‌زمان بازی می‌کند. چقدر از طراحی‌های این نمایش کارگاهی شکل گرفته است و چه مقدار شما که هم نویسنده و هم کارگردان نمایش هستید برای اتفاق‌ها از پیش طراحی داشته‌اید؟
معتقدم که نمی‌شود در تئاتر، گفت هر کس چه میزان بر نمایش تاثیر داشته است چون در این صورت مفهوم تئاتر به‌عنوان یک کار گروهی زیر سوال می‌رود. ما از اوایل شهریور کارمان را شروع کردیم و حدود یک‌ماه و نیم تمرین کردیم. البته قبلا با بازیگران نمایش؛ وحید منتظری و پرستو قربانی درباره نمایش حرف زده بودیم. ما روی صحنه‌ها اتودهای زیادی زدیم؛ وقتی شروع کردیم هنوز به طور کامل متن را در اختیار نداشتیم و بازیگرها با اتود زدن در استخراج خیلی از فضاها به من کمک می‌کردند و از سوی دیگر هم من هم کمک می‌کردم تا روابطشان شکل بگیرد. نکته جالب برای خود من این است که روابط این آدم‌ها خیلی ملموس و نزدیک است و این چیزی بود که خیلی به دنبالش بودیم. نمی‌خواستیم یک استیل تاریخی دهه ۵۰ آلمان را پیاده کنیم که تماشاگر فرسنگ‌ها از اجرا دور باشد. سعی کردیم ترکیبی باشد از فضایی که تماشاچی راحت آن را درک می‌کند و گویی خودش را در آن فضا می‌بیند. من بیشتر می‌خواستم تماشاچی را نزدیک کنم به نمایش تا به واسطه لباس و دکور و از این قبیل او را دور کنم. دوست دارم تماشاگر خودش را وسط لحظه درام حس کند.

اگر سخن ناگفته‌ای باقی مانده است بگوئید لطفا.
نکته‌ای که مکرر نیاز هست بگویم اینکه ما نیاز به حمایت داریم. ما در نمایش قبلی یعنی «در باب تفریحات سالم و غیر سالم» ما موفقیتی نسبی داشتیم ولی طوری نبود که بتوانیم اجرایمان را جای دیگری ادامه دهیم و آن کار هم پرونده‌اش با ۱۸ اجرا بسته شد؛ یک زحمت دو ساله! آدم به اندازه محدودی توان خلق بدون گرفتن بازخورد مناسب دارد. دوست داریم بازخوردهای مثبتمان را از مردم بگیریم و امیدواریم تماشاگر بیاید و از کار لذت ببرد و به دوستانش دیدن این نمایش را پیشنهاد کند.
حسن نوران این را خواند
عرفان غفاری مقدم و نازلی پارسا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد و یادداشت سایت تیاتر فستیوال بر "نان سال های جوانی"

“نان سال های جوانی” ، نمایشی است ساده و در عین حال قابل تامل ، همه چیز در صحنه در نهایت سادگی پیش می رود و سوژه ای مشخص که خبر از قصه زندگی پسرک جوانی می دهد .
احسان عرفانی این نمایشنامه را بر اساس رمان “نان سالهای جوانی” نوشته هاینریش بل نگاشته است و همانند اقتباس از هر رمانی ، کاری پیچیده و دشوار را انتخاب کرده و رمز موفقیت نمایش او ، سادگی و دوری از هر گونه زیاده گویی و تکرار است .
زیرا اساسا مدیوم رمان با مدیوم نمایشنامه متفاوت است . انتخاب یک رمان و اجرا کردن یک اثر صحنه ای بر اساس آن ، جسارت و جراتی می خواهد که هر کارگردانی به راحتی به سمت آن نمی رود . انتخاب نمایشنامه به دلیل آن که برای اجرای صحنه ای نوشته شده است ، به واسطه شخصیت پردازی های معین ، موقعیت ها ، مکان و زمان مشخصی که دارد ، بسیار مطلوب تر و ملموس تر است و کار را به سمت یک اجرای موفق سوق می دهد ولی اقتباس از رمان برای نمایشنامه اساسا کاری پر ریسک است که البته در این زمینه نمونه های موفق و ناموفق بسیاری به روی صحنه ... دیدن ادامه ›› رفته است .
در نمایش “نان سال های جوانی” نیز این ریسک پذیری کاملا دیده می شود ، از لحظه ورود بازیگر به صحنه ، مخاطب منتظر است ببیند کارگردان این نمایش چه فرمی را برای این متن در نظر گرفته و قصه را از کجا و به چه صورت بیان خواهد کرد ؟
ولی خوشبختانه کارگردان این نمایش مخاطب خود را ناامید نمی کند و با درایت خود توانسته از پس سوژه و فرم اجرایی کار برآید . عرفانی فرم مونودرام را برای نمایش خود انتخاب کرده تا روند روایت داستان به درستی طی شود و فضا برای مخاطب شکل بگیرد .
بازیگر مرد این نمایش ، وحید منتظری از ابتدا شروع به معرفی شخصیت خود برای مخاطب می کند که کیست ، از کجا می آید و قصه را به چه سمتی خواهد برد . به نوعی می توان گفت این پرسوناژ نقطه ثقل نمایش است به طوری که کوچکترین اشتباه او در میزانسن به دلیل طراحی صحنه ی سنگین حواس مخاطب را پرت می کند .
زیرا طراحی صحنه این نمایش برخلاف تمام المان های دیگر این نمایش که ساده و بی ایراد است ، طراحی ثقیل و کم کاربردی است و بیش از آن که به بازیگر در حین اجرا کمک کند ، سبب آشفتگی او می شود ؛ زیرا مدام یا مشغول جابه جایی صندلی ها است و یا پنهان کردن آکسسوار صحنه .
دکور این نمایش حتی می توان گفت کار را برای کارگردان در طراحی میزانسن ها با مشکل رو به رو کرده است ، به طوری که بیش از آن که او تمرکزش را بر نحوه ارائه قصه و فرم درست و اصولی نمایش بگذارد ، بر چگونگی قرار گیری پرسوناژ ها بر روی صحنه گذاشته است .
دیگر بازیگر این نمایش ، پرستو قربانی نیز کار سختی را بر عهده دارد ، زیرا ایفاگر چند پرسوناژ است ، پرسوناژهایی که از ابتدای نمایش کارگردان برایمان دلیل شباهتشان را توضیح می دهد . بازی این پرسوناژ به این جهت تاثیرگذار است که وظیفه دارد مخاطب را دچار تعلیق کند که گاه موفق می شود و بازی رضایت بخشی را ارائه می دهد و او نیز ساده و به اندازه بازی می کند .
آنچه بیش از هر چیز توانسته نقطه قوت “نان سال های جوانی” باشد و این نمایش را به نمایشی خوب و قابل قبول تبدیل کند ، انتخاب متن و دراماتورژی‌ای است که روی این نمایش صورت گرفته است ، همچنین درگیر کردن مخاطب با سوژه و بیان درست قصه . زیرا این نمایش از قصه ای سخن می گوید که هم مخاطب تشنه شنیدن آن می شود و هم او در حین اجرا با تامل موضوع را دنبال می کند و برای عکس العمل های پرسوناژ های داستان روند منطقی پیدا می کند .
ریسک پذیری کارگردان این نمایش تا لحظه آخر نیز دیده می شود ، با آن که او قصد دارد در آخرین لحظه تلنگری به مخاطب بزند و پایان نمایش را در اوج ناباوری مخاطب پایان بخشد ، اما متاسفانه این موقعیت خلق نمی شود و این شوکی که به مخاطب انتقال می دهد ، پایان بندی کار را ضعیف جلوه می دهد و مانند تکه ای جداگانه در کنار داستان قرار می گیرد . بی آن که فرصتی باشد تا موقعیت برای مخاطب بیان شود تا او آن را باور کند ، قصه پایان می یابد .
شاید اگر کارگردان پایان بندی بهتری برای این نمایش در نظر می گرفت ، “نان سال های جوانی” به نمایشی بی نقص تبدیل می شد و در کنار تمام المان های خوب و چشمگیر نمایش چون : کارگردانی قوی ، بازی های خوب ، میزانسن های درست و البته ریتم مناسب ، پایان بندی نمایش نیز نقطه قوت این کار می شد . ولی با همه ی این ها ، باز هم نمایش “نان سال های جوانی” را می توان در کنار دیگر آثار این روزهای تئاتر ما در عین سادگی ، با روایت منطقی و بیان خوب نمایشی قابل قبول و قابل تامل معرفی کرد و منتظر کارهای خوب و درخشان این گروه جوان بود .
مرجان سادات هاشمی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال
عرفان غفاری مقدم و حسن نوران این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آخرین اخبار و عکس و فیلمهای نان سالهای جوانی را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
صفحه نمایش در اینستاگرام:www.instagram.com/nane_salhaye_javani
کانال نمایش در تلگرام:
telegram.me/nanesalhayejavani
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت نه چندان ویژه ی کارگردان
سلام دوستان تیوالی.
قطعه ی اول: اعتراف میکنم که برای این اجرا نقشه های زیادی در سر داشتم. مثلن میخواستم از ده روز قبل، هر روز یادداشت کوتاهی بنویسم در اینجا، تا صفحه ی نمایش بیشتر در چشم باشد. اما پس از دو سه تلاش نافرجام، فهمیدم من آدم این کار نیستم و همه چیز ختم شد به یادداشت کوتاهی که در قطعه ی دوم خواهد آمد.
ما تا امروز سه اجرا را پشت سر گذاشته ایم، دو اجرا با بیست نفر تماشاچی و یک اجرا هفتاد نفر. اما نکته مهم این است که هیچ کارگردانی تا وقتی عکس العمل مخاطب را نبیند آرامش ندارد. تا وقتی خیالش راحت نشود که توانسته از طریق کار با تماشاچیانش صحبت کند. و من بعد از اجرای سوم آرام شدم. صدایمان را شنیده بودند و صدایمان را دوست داشتند. حالا با خیال راحت دعوتتان میکنم که بیاید نان سال های جوانی را ببینید و با هم در طول اجرا حرف بزنیم. باعث افتخارمونه که تک تک شما جزو تماشاگرها و مهمان اجرای ما باشید.
ما تنها پانزده اجرای دیگه روی صحنه ایم و به هیچ وجه تمدید نمیشیم.
قطعه ی دوم: ایستگاه قطار. تصویر اول. ویرجینیا وولف فرار کرده از خانه و نشسته روی یک صندلی درون ایستگاه. (ساعت ها) تصویر دوم. قطار ... دیدن ادامه ›› در حال رسیدن است. نامزد فرنی میان کلی مردهای شبیه خود منتظر رسیدن اوست. فرنی زیر لب ذکر می گوید و منتظر ایستادن قطار است تا پایین بپرد. (فرنی و زویی) تصویر سوم. قطار رسیده. جسی از سلین میخواهد که با او پیاده شود. در این ایستگاه غریب پیاده شود. (قبل از طلوع. Before sunrise)
جسی به سلین می گوید یک لحظه چشم هایت را ببند. فرنی، ویرجینیا و سلین چشمهایشان را می بندند. جسی می گوید یک لحظه، فقط یک لحظه به این فکر کن که با من نیای. سی سال دیگه داری با بچه هات بازی می کنی و یه زندگی خسته کننده ی معمولی داری. و اون لحظه فکر می کنی که کاشکی باهاش رفته بودم. کاشکی یکم شجاعت داشتم و تجربه ش کرده بودم. سی سال دیگه پشیمون می شی.
همه جا ساکت میشه. همه منتظر تصمیم این سه زنند.
ویرجینا وولف چشماشو باز می کنه و بر میگرده خونه. نمی تونه. برمی گرده به خاطره های گذشته ش.
فرنی اما صدا رو که می شنوه و چشماشو باز می کنه، خیره می شه به نامزدش، که داره دنبالش می گرده. آروم خودشو قایم می کنه توی کوپه ش و به خودش می گه باید برم یه جای دیگه. می خواد گذشته شو پاک کنه.
سلین هم که پیاده می شه و می خواد این پیاده شدن جزو خاطره هاش ثبت شه.
حالا ما یه ایستگاه قطار داریم، که ویرجینا ازش فرار کرده. سلین وسطش وایساده و منتظر تغییره، با یه فرنی که داره با قطار ازش رد می شه.


کارهای گذشته گروه:
در باب تفریحات سالم و غیر سالم..نویسنده: احسان عرفانی..کارگردانان: فریبرز کریمی، احسان عرفانی..مرکز تئاتر مولوی..بهار ۹۵(مشترک با گروه بوهمی)
گردش عادی خون و برف.. نویسنده: مونا احمدی. کارگردان: آرش طاهرخانی. تماشاخانه انتظامی.. بهار ۹۵
استخوان هایی که خاک کرده ایم.. نویسنده و کارگردان: احسان عرفانی.. تماشاخانه انتظامی.. پاییز ۹۱
پاپ دراکولا.. نویسنده و کارگردان: آرش طاهرخانی.. مرکز تئاتر مولوی.. تابستان ۹۱

کارهای آینده گروه:
هوراشیو شو.. سرپرست نویسندگان: نغمه ثمینی.. کارگردان: آرش طاهرخانی.. تماشاخانه موج نو.. پاییز ۹۵
چشم در برابر چشم.. نویسنده: ویلیام شکسپیر.. کارگردان: آرش طاهرخانی.. مرکز تئاتر مولوی.. زمستان ۹۵
درباره ماندن.. نویسنده و کارگردان: احسان عرفانی.. بهار ۹۶
مینا صیادی و علیرضا آذری راد این را خواندند
نوید آغاز این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آدم های بدون رؤیا

بهمن نمایش بسیار دوست داشتنی و خوش ریتم و شریفی است از جهت به چالش کشیدن این روزهای ما و تقریبن تمام مشکلاتی را که یک گروه تیاتری ممکن است با آن دست و پنجه نرم کند با ظرافت در خود جمع کرده است، اما یک نکته ی آزار دهنده باعث شده که نتوانم تمام و کمال بهمن را دوست بدارم و از آن خود کنم. انگیزه.
اگر فرض را بر این بگیریم که با یک تراژدی روبرو هستیم که موقعیت ها یکی پس از دیگری فرا میرسند و وضعیت را بغرنجتر میکنند و فشار را بالا میبرند تا قهرمان داستان و گروهش مجبور به تصمیم گیری شوند یک عنصر غایب است. انگیزه. قهرمانان تراژدی و همه ی قهرمانان دیگر برای بیرون رفتن از وضعیت دردناکشان به انگیزه، به رؤیا احتیاج دارند. چیزی که شخصیت های نمایش بهمن به تمامی و به دست نویسنده از آن تهی شده اند.
ما با یک گروه تیاتری طرف هستیم، اما هیچ گاه میل و اشتیاق و هدف گروهی آنها را نمیبینیم. هیچ نقطه ی دوست داشتنیی در روابطشان نمیبینیم، هیچ رؤیایی نمیبینیم که آنها را پایبند گروه کند. پس چگونه و با چه قدرتی دور یکدیگر جمع شده اند؟ اگر هدف را حتا فقط اجرا رفتن ببینیم، کارگردان گروه هیچ رؤیایی را در این اجرا رفتن جستجو نمیکند و تحت فشار دعوا، تنها انگیزه اش را بازگشت پولش میداند. مشخص است که این آدمها انگیزه ی کافی و رؤیای کافی را برای برداشتن موانع از سر راهشان ندارند و این نکته ی آزاردهنده ی اجرا برای من است. اینکه نمیفهمم که با وجود این همه سیاهی این آدمها برای چه هنوز تیاتر کار میکنند؟
ایمان جعفرزاده و افروز فروزند این را خواندند
ابرشیر و فاطمه والا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای دوستان و عوامل محترم گروههای نمایشی,خواهشن خواهشن خواهشن از ساختن اکانتهای تقلبی برای تبلیغ کارتون بپرهیزید,که هم محیط اینجا الوده میشه و هم این یکی از بی اخلاقترین و زشت ترین روش ها برای جذب مخاطب است.با مخاطبتون صادق باشید و بذارید مخاطبتون باهاتون صادق باشه.باشد که رستگار شویم.
محمد شفائی این را خواند
ابرشیر، حمیده صمدی، ماه باقری و الهام. ب این را دوست دارند
خاصیت هر شبکه اجتماعی همین است و با هیچ فیلتری هم نمی شود جلوی این فرایند را گرفت. اما شاید راه حلی بهتری داشته باشد و اون هم تشویق مخاطبین به نگارش نظرات خود است.
اگر تعداد مخاطبین بیشتری اقدام به بیان نظر کنند آن وقت اون به قول شما کاربران تقلبی حضورشان کم رنگ خواهد شد.
البته که امیدوارم این بیان نظر تبدیل به وسیله ای برای گفتمان و تبادل افکار شود نه تخریب و اهانت.

فراموش نکنیم تیوال هم یک شبکه اجتماعی است و به مانند بسترهای مشابه خود بدور از نقاط قوت و ضعف های مشابه نیست.
۲۱ دی ۱۳۹۴
آقای ایمانیان عزیز
حرف شما در مورد این خاصیت شبکه های اجتماعی کاملن صحیح است و در واقع حرجی بر تیوال نیست. در اینستگرام و امثالهم هم شاهد اکانتهای تقلبی فراوانی هستیم، اما به نظرم راه حلتان ارتباط کاملن مستقیمی با مشکل ندارد. به این جهت که منظور من نفس عمل ساختن اکانت و نظرسازی برای تبلیغ بود. هر چند که قطعن درست میفرمایید و نظرات بیشتر اکانتهای واقعی عیار کار را بیشتر روشن خواهد کرد.( البت اگر منجر به شدت گرفتن کار آن دوستان نشود!!)
۲۱ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام. به نظرم میاد که وقتی شما به انتخاب خودتون بعضی از نقدها و نوشته ها رو برجسته میکنید و بعضی دیگه رو نه، سلیقه و خیلی چیزای دیگه وارد سیستم تیوال میشه. در حالی که ما یک خانواده ی هفتاد و هفت هزار نفری هستیم که نظرات تک تک آدمها به یک اندازه باید مهم تلقی بشه.