در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:39:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
(( سبعیت فاخر؟ ))

" مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ "، بر خلاف بسیاری از نمایش های روی صحنه ، به لحاظ طراحی و اجرا، تن آسا و فرصت طلب نیست، بلکه طراحی های زیبا، کارشده و پرهزینه ای دارد و تلاش صادقانه اکثر اجراگرانش بی واسطه بر جان بسیاری از تماشاگرانش می نشیند. اما در عین حال محتوی متن و اجرا به شورمندی طراحی هایش نیست. به نوعی محافظه کارانه و جنسیت زده و به لحاظ پرداخت به موضوع طرح شده قدرت سیاسی ، حتی موضع واپسگرا و غیرپیشرو دارد.
در " مرثیه ای بر قتل..."، تلاش شده دو متن، حکایت سیمرغ منطق الطیر و ژولیوس سزار شکسپیربه طور موازی هم ارزسازی شوند. هرچند این احضار و ادغام همزمان متون و برخی از شخصیت هایشان به نظر نمی رسد به خلق روایت مستقلی انجامیده باشد که به واسطه آن محملی برای فراروی از هر دو متن و طرح مساله ی بینامتنیت و تفاسیر نو و معطوف به اکنونیت فراهم شود.
مساله راهبری جمعی وشکل انتخاب حکمران و نزاع بر سر قابلیت های این مقام و چگونگی اش، به عنوان بن مایه مشترک ( هر دو متن) می توانست بستر طرح و منازعه ی دیدگاه ها متضاد با خاستگاه های سیاسی متفاوت نسبت به مساله قدرت را فراهم آورد اما در " مرثیه ای..." با همان تک نگاه متن اصلی(ژولیوس سزار) و نه خوانش نو یا فراروی از آن روبه رو هستیم.
**
در منطق الطیر، مجمع مرغان جهان تصمیم می گیرند برای خود پادشاهی بی خلاف( به زبان عطار) ... دیدن ادامه ›› بیابند تا از اغتشاش در اجتماعشان رهایی یابند. هر چند منطق الطیر عطار از برجسته ترین متون سیر و سلوک معنوی است اما قابلیت های برجسته ای در تفسیر الهام بخش برای ساماندهی اجتماعی/سیاسی نیز دارد. چراکه تنها یکی از پیشنهادهای نهایی اش شکل رهبری مبتنی بر مشارکت جمعی و نه قائم به یک فرد با ویژگی های ذاتی خاص است. پادشاهی در تک تک مرغان عاشق رسیده به قاف با وجود تفاوت هایشان، تکثیر شده است. اساسا این خوانش در نمایش " مرثیه ای...." قابل دریافت نیست. پایان حکایت سی مرغ طور دیگری رقم می خورد تا احتمالا شکل آسیب شناختی اما ناقصی از مابه ازاء وضعیت کنونی اجتماع به دست دهد که در آن افرادی ناهمراهی به سبب نفع شخصی و خودخواهی و...کارشکنی می کنند و مانع همبستگی جمعی برای رسیدن به یک هدف مشترک هستند. در این میانه کلاغ مکرر هشدار می دهد، به دلیل حذف یکی( خودش /یک دیگری)، بیست و نه مرغ هرگز سی مرغ و نهایتا "سیمرغ" نخواهد شد. مساله حذف در اینجا طرح می شود.
اما این طرد و حذف توسط چه کسی انجام شده؟ آیا این به حاشیه راندگی از سوی صاحب قدرت صورت می گیرد؟ این ارزشگذاری ذاتگرا ( جدای از بحث سمبلیستی/نمادین آن ) بین کلاغ و عقاب و سایر مرغان و پرندگان و تعمیم آن به نقش سزار و سایرین از کدام ذهنیت سرچشمه میگیرد؟ این حذف شدگی قطعا با انتخاب افراد/مرغان برای کنارگیری از ادامه راه به دلایل نفع شخصی و ... متفاوت است .این گره ها در نمایش نه بسط می یابد و نه گشوده می شود.
کلاغ ( با بازی خانم شاهده خدادادی ) یکی از نشانگان اصلی تقابل های دوگانه و جنسیت زده در نمایش است. کلاغ ( به نمایندگی) در مقابل عقاب/سزار می نشیند.او زنانه، محذوف، تاریک،فریبکار، کذاب، کینه جو و در حاشیه قدرت و در مقابل جایگاه تاریخی مشعشع، مقتدر، به ظاهر راستین و همیشه حاضر در سریر قدرت مردانه ی ، عقاب/سزار در نظام نرینه مدار تثبیت شده قرار می گیرد.. متن در چرایی این حذف و سرگشتگی تاریخی هم موضعی ندارد و آنرا تکرار می کند.
**
محوریت اصلی " مرثیه ای بر..." بر پایه های متن ژولیوس سزار، استوار است. شخصیت آگاه و پیچیده ی هدهد منطق الطیر به طرز مایوس کننده ای محو و بی اثر شده. حضور هما و بوتیمار بر کلیت اجرا، حشوی بیش به نظر نمی رسند. هسته اصلی متن نمایش واگویه های مرصعی است که حول حسرت و دریغ مرگ و خیانت دیدگی سزار/عقاب ساخته شده است.
ژولیوس سزار، دیکتاتور بی رحم و فرمانده جنگی نابغه ای بود که برای به چنگ آوردن قدرت، قانون را زیرپا می گذاشت. بی رحم و ظالم بود و حتی از کشتن زنان و کودکان نیز فروگذار نبود. باور داشت فقط یک سلطان مستبد می تواند در قلمرو گسترده روم، امنیت و نظم پایدار برقرار کند.
خطابه انتهایی شاهین/ بروتوس، پیام مستقیم و بی ظرافتی است که هشدار می دهد ، جزای خیانت و حذف فرمانروایی چون عقاب/سزار با تمام مختصات حکمروایی قائم به فرد، ذاتگرا، عمودی و سلسله مراتبی نرینه مدارش، مصیبت و اغتشاش و نا امنی اجتماعی است و در اجرا شاهد مرغان آشفته و آویزان و بی سامانی هستیم و کلاغ آن بالا بر جایگاه قدرت تکیه زده!. آیا چنین رویکردی نسبت به راهبری جمعی در قرن بیستمی و بیست و یکم، نتایج فاجعه باری در پیدایش خودکامگی های مرگبار به همراه نداشته است؟ ایا چنین رویکردی در نمایش با توجه به تبعات تاریخی آن موضعی قهقرایی نیست؟
تحلیل بر مبنای جنسیتتون رو دوست داشتم. و اینکه تفکیک برخی از از اعضای جامعه که به طور ذاتی صورت میگیره خودش نشون میده که جامعه هیچوقت سیمرغ نمیشه
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
اردشیر جان اول کلی کیف کردم که ذهن و قلمت رو بر این نمایش خوب و قابل بحث خوندم و چه حیف زودتر ندیدم این پست رو.
دوم کلی درباره مطالب اشاره شده میشه صحبت کرد که البته در رد نظرات ارزشمندت نیست فقط بیان دریافت های متفاوت هست.
امیدوارم فرصتی بشه اینجا بنویسم اگه نشد که حضوری هم از دیدارت مشعوف میشم هم گفتگو می کنیم.
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
نیلوفر ثانی
اردشیر جان اول کلی کیف کردم که ذهن و قلمت رو بر این نمایش خوب و قابل بحث خوندم و چه حیف زودتر ندیدم این پست رو. دوم کلی درباره مطالب اشاره شده میشه صحبت کرد که البته در رد نظرات ارزشمندت نیست ...
دوست اندیشمند وعزیزم خیلی از لطف ات سپاسگذارم افتخاری است برای من تا از اندیشه وسیع و نگاه تیزبین و پرعمق ات بهره ببرم . به امید دیدار به زودی.
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید