نقد " اتاق 498 "
شاید در همان پرده نخست، به خاطر شباهت محیط اجرا ، نام فیلم های cube ، room 8 ، و... در ذهن مخاطب متبادر شود ؛
ولی پس از گذشت دقایقی از نمایش ،
مخاطب خود را با تئاتری « ابسورد» یا تئاتر « ابزورد»
– به فرانسه Le Théâtre de l'Absurde - روبرو می بیند،
تئاتری که از نظر روایی، بیش از همه به کتاب "سومین پلیس"، اثر: " فلن اوبراین " نزدیک است.
شخصیت هایی که در ابهام " وجود داشتن " یا " وجود نداشتن " در غلیان هستند، آنها حتی نمی دانند که زنده هایی زندانی هستند
... دیدن ادامه ››
یا مرده هایی در رهایی!
مکان؛ از ابعاد سه گانه متعارف فاصله می گیرد و مفهومی نامتعین ، متغیر و لغزان می گردد.
زمان ؛ به جای سیر برداری ، مسیری پروانه وار و شیدا به خود می گیرد و روایت به صورت مواج ارائه می شود.
در پرده اول ؛ اتاقی شلخته، بی نظم، پر تنش ، پر اضطراب ، نا امن و دهشتناک ولی مرتبط و هدفمند و زیبا! در پیش روی مخاطب ارائه می شود،
که حتی گم شدن در یک اتاق بسته نیز نمی تواند از غافلگیری های پیش روی داستان بکاهد،
هر چه داستان جلو تر می رود بر ابهام ها و سر در گمی ها افزوده می شود؛
شخصیت ها با یکدیگر حرف می زنند ولی صرفا کلمات را به هم پرتاب می کنند و دیالوگی میان شخصیت ها شکل نمی گیرد، این بی منطقی فراگیر باعث می شود که شخصیت ها یکدیگر را نفهمند و از درک همدیگر عاجز باشند،
و قاعدتا وقتی تعاملی در کلام صورت نمی پذیرد، در عمل نیز منطق قابل درک، میان کنش ها و واکنش ها دیده نمی شود،
در چنین فضایی انسانیت و عطوفت انسانی بی معنا می شود و خشونتی عجیب در رابطه ها موج می زند،
که نوعی از این خشونت اغراق شده؛ در تناول " نوزاده مرده به دنیا آمده " به عنوان وعده غذایی میهمانی، برای مخاطب تصویر می شود.
تمامی عوامل ذکر شده به علاوهء؛ بازی های زبانی مانند تکرار کلمات "آلبوم موسیقی یا زندگی" ، "سرگیجه"، "خیانت" و ... در شرایطی که شخصیت ها، اسیر شرایط جبری هستند و تحت فشار های ناخوشایند ناخودآگاه قرار دارند،
روایت چند بعدی می سازد که از شیوه های روایی کلاسیک عبور می کند و مخاطب را به تجربه ای سوررئال نزدیک می سازد.
این تئاتر ، روایت روند جانکاهی است؛ که شماره به شماره ، و اتاق به اتاق، در یک فضای توپو لوژیک بر روی یک نوار "موبیوس" - Möbius strip - تا ابد ادامه دارد و تکرار می شود،
پیوستگی و تکراری که در میانه « درون و برون» در جریان است.
وقتی بر روی نوار موبیوس حرکت می کنیم، در انتها، به جایگاه نخستین خود باز می گردیم با این تفاوت که، جهت " بردار حرکت" معکوس شده است،
در این نمایش نیز، در انتها و در شروع پرده نخستین از اتاق جدید، جهت شخصیت های داستان در جهت مخالف حالت نخستین نمایش قرار می گیرد و روایتی معکوس، ولی باز در همان فضا و با همان قواعد ادامه می یابد.
و این توالی تا ابد و بینهایت ادامه دار خواهد بود . . .
در زمانه ای که ، " فیزیک" در ابهامات کوانتوم، تجربه هستی شناختی متفاوتی را می گذراند؛
تئاتر ابسورد ، شیوه ای قابل قبول برای انتقال مفاهیم می تواند باشد،
شاید " بیهودگی تلاش انسان برای دستیابی به رستگاری" را یکی از این مفاهیم بتوان قلمداد کرد.
تئاتر " اتاق 498 " ؛
از نظر فرم و روایت، تجربی و غافلگیر کننده است. بنابر این برای کشف آن باید به درون اتاق پا بگذارید و در فضای سوررئالِ اضطراب آورش ، قدم بزنید و نا آرامی ها و تنش ها را خود تجربه کنید.
تا بلکه بتوان در دنیای این اتاق غرق شد.
در آخر؛
آنچه بیش از همه ستودنی است ،"جسارت" همه عوامل خلق این اثر است.
ارائه مفهوم به مخاطب با این شیوه پیچیده و دشوار، کاری بس ستودنی است.
چرا که ممکن است درک ساده انگارانه مخاطب، مفاهیم عمیق هستی شناختی این اثر را تا یک داستان تکراری "خیانت" در" روابط بین فردی" کاهش دهد.
و تقدیر؛
بابت بازی بازیگران، به ویژه:
خانم «نسیم ادبی» که ستون اصلی نمایش محسوب می شدند و کاری فوق العاده و تماشایی ارائه نمودند
و خانم« بهناز بستان دوست» که بازی تامل برانگیزی ارائه کردند
و خانم «نیکی مظفری» که با بازی انرژیک خودشان، هاله ای از طراوت را با خود در صحنه جابجا می کردند.
تجربه این تئاتر، یک اتفاق قابل تقدیر، در فضای هنر های نمایشی است که امیدوارم دوباره و با شیوه ای کاملتر تکرار شود.