بازی آقای اسماعیل کاشی متوسط بود و بقیه بازیگران نیز اصلا مجالی برای بازی نداشتند که در مورد ضعیف یا قوی بدون بازیشان نظری بتوان داد.
همان طور که خود خانم امینیان هم در گفت و گو با تیوال گفته بود نکته اصلی رمان مستاجر نوشته رولان توپور فرانسوی آن است که چگونه ambiance (محیط) باعث می شود شخصتی اصلی داستان یعنی ترلکوفسکی بدون آن که بخواهد به شخص دیگری (سیمون شول، مستاجر قبلی) تبدیل شود اما نمایش نتوانست به خوبی این تغییر شخصیت اجباری را نشان دهد.
در داستان اصلی ترلکوفسکی و سیمون شول شخصیت های تقریبا متضادی دارند: سیمون شول به خواندن رمانهای تاریخی علاقه داشت، به سمفونیهای بتهوون عشق میورزید، تعطیلات پارسال به "کوت آزور" در جنوب فرانسه رفته بود و پای ثابت شرابخوریهای شبانه در جمع دوستانش بود اما ترلکوفسکی در زندگی از بینظمی و اغتشاش بیزار بود و همچنین از سمفونیهای بتهوون، متین و مودب و سیگاری، بدون هیچ دوست دختر و حیوان خانگی، بیزار از ولخرجی و مهمانیهای آنچنانی. نمایش خانم امینیان نتوانست تضاد این دو شخصیت را به خوبی نشان دهد و وقتی این تضاد به خوبی نمایش داده نشود تغییر شخصیت ترلکوفسکی به سیمون شول نیز بی معنا خواهد بود.
به علاوه، روندی که باعث شد این تغییر شخصیت رخ دهد و حتی تا جایی پیش برود که ترلکوفسکی لباس های زنانه سیمون شول را بپوشد و آن طور
... دیدن ادامه ››
که در رمان توپور آمده به یک زن تبدیل شود نیز به درستی نشان داده نشد. در داستان اصلی اسباب و اثاث ترلکوفسکی به سرقت میروند و او که دیگر هیچ وسیلهای از خودش ندارد ناچار است با باقی ماندهی وسایل سیمون شول روزگار بگذراند. کتابهای تاریخی شول که ترلکوفسکی پیش از آن به آنها علاقهای نداشته را میخواند. به کافهی سر خیابان که میرود برای او سیگاری که همیشه میکشد را نمیآورند بلکه ژیتان بدون فیلتر را که سیمون شول میکشیده به او میدهند. آنقدر در کافه شکلات به خوردش میدهند که به خوردن شکلات عادت میکند: شکلات نوشیدنی مورد علاقهی سیمون شول بوده است اما، اما هچ کدام از اینها را در نمایش مستاجر نمی توان دید. تنها آزار و اذیت همسایگان را در نمایش می بینیم که آن هم بیشتر به صورت بر در کوفتن های متعدد خود را نشان می دهد.
بهترین قسمت نمایش همان بخشی است که ترلکوفسکی با بدن خونین نمایش جنجالی خونینی را اجرا میکند.