«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
سلام
دوتا بیلیط برای امشب (پنج شنبه) دارم.
اگر کسی خواست با شماره ی ۰۹۳۰۵۹۹۲۵۷۸ تماس بگیره.
سلام دوستان کسی اطلاع داره که این برداشت آزاد از هملت به نویسندگی شهرام احمدزاده چاپ شده یا نه ؟
در مجموع دوست نداشتم.
خیلی نتونسنم با آهنگ نمایش جلو برم و مهم ترین مشکلی که با نمایش داشتم این بود که نمیتونستم درک کنم چرا باید با ۷ کاراکتری رو به روشیم که هیج کمکی به بهتر فهمیدن داستان نمیکنه و موضوع نویی را( جدا از موضوع اصلی داستان بیان نمیکنه. ) هرچند که شاید هر کدام از این کاراکتر ها نشان دهنده ی یک طبقه از جامعه و نحوه برخورد و واکنششون نسبت به موضوع نمایش (مسئله ی منیر و شهرام ) باشه ولی به نطرم نمایشنامه بستر خوبی برای طرح این موضوع فراهم نکرده بود.
اول بگم دم آقای عبدی و تیمش گرم
نگاه کمدی به جنگ و به سخره گرفتن جنگ کار هرکسی نیست. بخوام تو چند جمله نمایش رو خلاصه کنم: بازی های خوب ، زاویه ی دید جدید به جنگ، یه حال خوب برای تماشگران.
توی قسمت های پایانی نمایش وقتی سرباز ها از حسرت کارهای نکردشون میگن، با خودم فکر کرم که جا داشت تو این بخش حرف های مهم تر و جدی تری زده شده ولی حالا که دارم مینویسم، میگم که اتفاقا اون حسرت های ساده ی سرباز خیلی هم شیرین بود. زندگی همینه. سادگیاش قشنگش میکنه.(کلاشینکف: چرا، دلم لک زده واسه یه غذای چرب و چیل و خوش مزه، واسه آروغ زدن بعدش، واسه آدمایی که دلم براشون تنگ شده، داد زدن تو استادیوم راگبی، آواز خوندن تو حموم، لخت شدن تو خیابون واسه خاطر شرط بندی، جیم شدن از سر کار، کشیدن یه نخ سیگار، واسه موج سواری؛ تا حالا موج سواری کردی؟- بخش دیالوگ های ماندگار -فرانک غلامپور)
در آخر هم به دست اندرکاران تیاتر باران عرض میکنم که اول نمایش صدای ماشین آهن بری خیلی اذیت کننده بود، لطفا فکری برای عایق صدای سالن کنید.
یه سوال هم دارم ، چرا تو نمایش ها مد شده که گاها از کلماتی استفاده کنند که عرف جامعه نمیپسنده ؟