«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
یادداشتی درباره نمایش شازده کوچولو(نقش فانوس بان)
سلام
وقتی در دل صحرای آفریقا هواپیما به فرود اجباری وادارت میکند، وقتی از آدمها و زندگی شهری خسته شدهای، وقتی از کسانی که با دل بستن به مادیات و خودخواهی از پاکی و خوی انسانی دور افتادهاند خسته شدهای، آن زمان است که "آدم بزرگها" را مسخره میکنی و در این میان با فانوسبانی که نمادی از انسان امروزی است روبرو میشوی، انسانی که درگیر توسعه، صنعت، زندگی ماشینی و روزمرگی شده است.
او در این حجم عظیم تکنولوژی و قوانین مختلف و مشخص که به ظاهر مایهی رفاهش است اما در واقع با نیازهای حقیقی او در تضاد است و آرامش روح و روانش را سلب کرده غرق شده است. در متن میبینیم فانوسبان در حسرت لحظهای خواب راحت است و حتی این سادهترین خواسته هم برای او امکانپذیر نمیشود و این ثمرهی زندگی صنعتی است.
همیشه اولین کسانی که در جنگ آسیب میبینند، توده مردم هستند؛ دامداران، کشاورزان، معلمان، دورهگردان و... . اینها کسانی هستند که جنگ را با تمام وجود خود حس میکنند و عدهای سودجو در این گیر و دار از آنها سوءاستفاده میکنند.
شیمورینه یا همان شیمه، زنیست روستایی که مانند بقیه مردم روستای مردوش در جنگ متضرر شده و چیزهای زیادی از دست دادهاست؛ حالا هم اعضای حزب مانند گرگهای گرسنه به دور او و روستاییان دیگر جمع شدهاند و میخواهند افکار خود را با زور به آنها بقبولانند و از آنها بیگاری بکشند. شیمه که زنی تنهاست دوست دارد که مانند دیگران دیده شود و مورد توجه قرار گیرد؛ از تبعیضها خسته شده و برای همین میخواهد در کنار قدرت قرار بگیرد و اگرچه به ظاهر همراه آنهاست ولی در نهایت ذات ساده و مهربانش او را از بدیها و تاریکیها دور میکند و در کنار حق و حقیقت نگه میدارد.
من مریم صیادمقدم به جنبش جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان می پیوندم تابگویم که اگر صدایم راخفه کنی،اگر دستهاوپاهایم را ببندی و نگذاری حرکت کنم،اگرآزادی ام راازمن بگیری،هرگز نمی توانی اندیشیدن،آرزو،امیدوعشق رااز من بگیری.ومن تا روزی که زندهام عشق وامیدرادررگهایم جاری خواهم ساخت وسربلندزندگی خواهم کرد.