در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال majid | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:27:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
و همچنان مادر نزاییده...
حال من ،به عنوان یک مخاطب و دانش آموخته تئاتر و به قدر فهم اندکم از کلیت تاریخ و آنچه از گذشته تا به امروز بر این کشور و تاریخ تمام ملت ها روا داشته شده است ،شاهد بر این امر هستم که در پایان اثر نمایشی "مادر نزاییده" [که در اینجا مادر به مثابه زمین ،وطن ،خاک و در قالب یک زبان استعاری رحمی استیجاری است که نطفه ی فتوسنتزهای بیشمار تاریخی را در یک منازعه طبقاتی و اجتماعی در جان خود پرورش می دهد]همچنان آنچه را که باید و شایسته ی حقیقت باشد نزاییده است.آنچنان که هگل مقصود غائی ملت ها را در یک سیر دیالکتیک ،سیر تاریخی تحقق خودآگاهی و آزادی می دانست و پیکر تاریخ را به مثابه پیکر یک انسان می انگاشت که هیچ از اجزایش منفک از کنش و واکنش این دستگاه کلی در نسبت با عضو دیگر نیست و پس از آن مارکس این پیکره را به حوزه اقتصاد ،طبقات و نسبت این دو با تاریخ ضمیمه حال سوژه مدرن نمود ،آنچه این رحم استیجاری را که استیجاری بودنش استعاره ای از همین مجادله تاریخی طبقات است دچار دگردیسی می کند بشکه های نفت است.نفتی که اگر در خاک یک ملت یافت شود تاریخ آن ملت را به فراز و نشیب های بی شمار گره می زند.آن هم در جهان امروز که تمام دردش بحران انرژی و مسئله ی منابع طبیعی در دل کلاف سردرگم و پیچیده ای از عقدنامه های منابع سوختی و کارکرد اقتصاد سیاسی در این میان است.مادر نزاییده جدال [شاید] جبری یک مواجه است.مواجه با کلیت زیستن آن دم که سوژه نسبت به موقعیت و وضعیت سیاست در میان کلاف سردرگم زندگی روزمره آگاه می شود و معنا و هویت خویش را در یک دستگاه طبقاتی باز می یابد و یا [شاید] بازتولید می کند.آنجا که روایت زندگی بر گرد کلمه حقوق عقب افتاده سوژه به تفسیر کلمه حقیقت می پردازد و زندگی دو شقه می شود.یک سو که به فراخور جایگاه طبقاتی خویش در دستگاه اجتماع به افقی روشن می نگرد و سوی دیگر که از ساده ترین رویدادها و پیامدها مسئله و سوال هایی بنیادین را طرح می کند.آنجا که اقتصاد تمامی مفاهیم را (از مفاهیم اخلاقی گرفته تا الی آخر را) در دستگاه زبان و تفسیر مصادره می کند و همه چیز دچار دگردیسی می شود.دو بدن در هم گره می خورند تا گره ای کور و تاریخی باز شود.اما آیا این گره تاریخی که دهه به دهه بازتولید می شود باز خواهد شد؟اینجای ماجرای در پس ... دیدن ادامه ›› از اجرا رخ می دهد.آنجا که پایت را از سالن بیرون می گذاری و بخاطر این سوال پیچیده و پاسخ گمشده اش یک تئاتر خوب را به خاطر طرح مسئله اش لعن و نفرین می کنی.بازی ها بی نظیر است.هر بدنی بازنمود پرسش و اضطرابی در ساحت زبان ،واژه ها و تاریخ است.بازیگران و بدن هایشان بازنمود دقیقی از این سیر تاریخی و گره مذکور هستند.در طول اجرا گاه بجای دیالوگ بدن ها هستند که به داد تاریخ و سوژه می رسند.و مگر نه اینکه بدن در جهان امروز ما ابژه ای است که بواسطه ی اقتصاد ،سیاست و فرهنگ مورد نظاره قرار می گیرد و به فرم تن می دهد.دست به سنتز می زند و بر روی زمین می افتد.می ایستد.می رود.می آید.با تنی خسته در گوشه ای می خزد و یا در تختی گران قیمت خویش را در دل زمان رها می کند.مادر نزاییده را ببینید.چرا که پاسخ پرسش محوری اجرا را ،اینکه مادر چه امری را در دل تاریخ و این گره های کور باید بزاید را ،به ذهن شما می سپارد.و پرسش اجرا پرسشی به غایت بنیادین و مهم است.
امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و فرزاد جعفریان این را خواندند
آذر نیازی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شهر در طول زندگی روزمره یک محیط است.محیط به معنای مکانی محصور در طول و عرض جغرافیایی آن و یا به زبانی ساده تر قد و قواره ی فیزیکی آن.اما یک محیط اینچنینی(یک شهر)در کاتالیزور ذهن انسان معاصر چگونه تبدیل به یک فضا می شود؟عوامل متعددی یک محیط را برای ما تبدیل به یک فضا می نمایند.از المان های متعدد بصری گرفته که در گذر زمان تبدیل به امر تاریخی می شوند تا حال و هوا و قصه و کارکرد نسبی زمان در حاشیه و جزئیات زندگی معنوی و یا روانی ما در یک شهر.تله سیتی اجرایی در خصوص شهر تهران است.از روزگار بر و بیابانی اش گرفته تا به امروز که شبیه به کلان شهرهایی همچون استانبول ،پاریس ،نیویورک و یا پکن گشته است.تله سیتی پرداختن به فضای یک محیط است.از امور نوستالژیک گرفته تا ماهیت زمان و تاریخ ،و قصه های در رفت و آمد ساکنین یک شهر که همگی در کنار یکدیگر گاه هویت یک محیط را بواسطه ی اجتماعات انسانی برملا می کنند و گاه بواسطه ی همین اجتماعات هویت مذکور را مبهم و مخشوش.این اجرا نزدیکی هایی با سنت نقالی نیز دارد که از هنرهای نمایشی کلاسیک در تهران است.تنها با این تفاوت که مدیوم ویدئو جایگزین پرده های نقالی گشته و از همین حیث انسان معاصر امروز که در محاصره ی حجم گسترده ای از امکانات ارتباطی دیجیتال ،و عکس-ویدئو محور است با هدف و کانسپت اجرا احساس نزدیکی بیشتری می نماید.تله سیتی صرفن روایتی در باب کنش و واکنش سکنه ی تهران به فضا و هویت شهر تهران نیست.او پا فراتر از مرزهای جغرافیایی گذاشته و پای کنش و واکنش توریست غربی با این فضا و آداب و رسومش را به وسط کشیده است.
امیر مسعود، امیرمسعود فدائی و آقامیلاد طیبی این را خواندند
Minabmehr این را دوست دارد
ممنون از نگاه چالش برانگیزت مجید جان
۱۴ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

درخصوص "تاریخ مختصر صلح"
به قلم احمد محمود وند در صفحه ی اینستاگرام
یکی از تماشاچیان این اثر

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست

چرا باید تاریخ مختصر صلح را دید؟ آیا اصولا دیدن تاریخ امکان پذیر است ، آنهم تاریخی که بر ساخته فاتحان است.
آیا تاریخ صرف توالی روز ... دیدن ادامه ›› و شب است و هر واقعیتی خاصیت امر تاریخی شدن را دارد .
به زبان دیگر یک واقعه باید واجد چه خصلتهایی باشد که به عنوان ماده ی تاریخی باز شناخته شود.
شاید شادی جوان جنگ زده ی خاور میانه ای در ابتدای اجرا ،آنگاه که از صندوقش بیرون می آید و متوجه میشود بر روی صحنه تأتر است ،به این علت باشد که بالاخره تبدیل به امری تاریخی شده است و قابل دیده شدن در منظر تاریخ.
شاید نباید به زیاده گویی ها و شعارهای این جوان خرده گرفت ، و باید به او حق داد از ترس گم شدن در آوار اخبار رسانه ها به لکنت بیافتد ، از همین حیث مجبور است کلام را فشرده کند ،در خاطراتش فوتبال بازی کند و در جواب پاس گلش توپی را دریافت کند که بدن خود و دوستانش را تکه پاره می کند ولی خوب میداند که باید امیدوار بماند تا هر پاسپورتی کتابی شود.
جناب نیرومند میکوشد بر خلاف جهانی که دلوز ترسیم می کند یعنی جهانی که در زیر سیطره ی رسانه هاست ،و همه چیز حتی واقعیت در جهت منافع سرمایه داری مدرن تغیر ماهیت میدهد ،جهان دوزخیان روی زمین را به نمایش بگذارد ،جهانی که بر خلاف جهانی که هالیوود بازنمایی میکند انسانها واقعا در آن کشته میشوند ،تکه تکه میشوند ،آواره میشوند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش تاریخ مختصر صلح تا تاریخ 1398/8/3 تمدید شد و هم اکنون سامانه بلیط فروشی تیوال فعال است.

تماشاخانه دا
یکشنبه تا جمعه
ساعت 20:30
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کوتاه به قلم علی اکبری
اجرای تاریخ مختصر صلح را همان شب‌های ابتدایی دیدم. چیزی که در اطراف من اتفاق می‌افتد؛ صلب و سخت شدن و در نهایت مرگ هرآنچه به ساختار و بدنه رسمی می‌چسبد و زایا بودن هرآنچه نیروی گریز از مرکز قدرتمند دارد. "تاریخ مختصر صلح" مضامین و عقاید ضد‌جریان را مطرح می‌کند. البته آنچه "در تاریخ مختصر صلح" مطرح می‌شد؛ در تضاد با ایده های رسمی نیست، اما قاب ارائه، ارزش افزده‌ایی برای دیدگاه‌های مجید نیرومند می‌سازد. شکل اجرا برپایه فراروی از اجراهای صحنه‌ایی غالب بنا شده است. شکلی که اجازه مطرح کردن مباحث گوناگون را به گروه اجرایی می‌دهد. اما نکته‌ایی که در کل اجرا به چشم من می‌آمد؛ عدم استفاده از این بستر برای خلق اثری یگانه و ویژه است. مشکلی که در اکثر این گونه اجراها می‌بینم. کولاژی از تکنیک‌های اجرایی و ایده‌ها پیشرو که در نهایت از حدود تعاریف و اجراهای دیگر فراتر نمی‌رود. البته این نکته از ارزش تلاش‌های بازیگر توانمند کارگردان اجرا چیزی نمیکاهد. امیدوارم به زودی اجراهای دیگر مجید را ببینم.
سعید طاهرخانی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوشته ای به بهانه ی تماشای نمایش تاریخ مختصر صلح ، نوشته و کارگردانی مجید نیرومند. l آرش میرطالبی
نمایشی به ظاهر کوچک در تماشاخانه ی دا" اما این نمایش جهانی بسیار بزرگ دارد. جهانی به بزرگی تاریخ نگارش شده و نشده ی بشر، چرا که اگر روزی بشر ، جنگ را در جغرافیای خود، مرز خود، با پیشرفتهایی که در علم و ابزار جنگ خود نموده بود، با ایدئولوژی که در مرز خودش جنگ را برایش تعریف می کرد و با نگاه عشیره ای خود (در برابر دیگری) می فهمید ، به برکت وجود نگاههای رادیکال، امروزه با سویه ها و مفاهیم دیگر می فهمد. سویه ها و مفاهیمی که ثابت می کنند دشمن (در هر نقطه از کره ی زمین) در طرف دیگر میز نشسته است و نوشیدنی می نوشد.
برای این نگاه رادیکال دیگر تنها خون در برابر خون، چشم در برابر چشم یا جان در برابر جان نیست، بلکه کارتل در برابر کارتل، منفعت در برابر منفعت ، پول در برابر پول و اکانت فضای مجازی در برابر اکانتی دیگر است.
در این سطح از مفهوم جنگ که با تلاشهای نقد رادیکال قابل فهم شد نهادهای قدرت در شهرهای مدرن، قطب های متعارض جدیدی ساختند و جنگ، دیگر جنگ بدن ها در برابر بدن ها و شرکت ها در برابر شرکت ها (به صورت منطقه ای و فرامنطقه ای) است برای تخریب رقیب و به دست آوردن بازار، سود و ارزش های اضافه ی بیشتر . ارزشهای اضافه ای که نهادهای قدرت و سرمایه (پس از خلق و مدون کردن برخی از آن ها به عنوان قانون) از کار شهروندان دریافت می کنند و این ارزش ها همانند قطرات خونی است که از قربانیان باستان ریخته می شد..........
فارغ ... دیدن ادامه ›› از داشتن نگاه ایدئولوژیک و فارغ از این فرض (که تاریخ از داستان هابیل و قابیل شروع شده یا نشده است) با این پیش فرض (که اولین جنگها یا مبارزه های بشر جنگهای تن به تن برای بقا بوده است) واژه ی "تاریخ جنگ" آن قدر بدیهی می نماید که می توان کلمه ی جنگ را حذف به هر قرینه ای نمود و در مقابل چیزی باقی نمی ماند جز تاریخی بسیار بسیار و بسیار مختصر از صلح که شاید به دلیل این حد از کوچکی ، منطقا باید بپذیریم که وجود خارجی ندارد . نویسنده ی این نمایش از همین جا آغاز می کند و باید از چیزی بگوید که گویا وجود ندارد!
از "تاریخ مختصر صلح"
هنر نمایش از همان ابتدا (پیشاتاریخ) در زمانی که هنوز آیین بود و قدسی و سپس، از زمانی که به صورت درام و تراژدی پس از پیدایش خط و زبان و نوشتن به صورت تئاتر اعلام وجود کرد (در دوران تاریخی) طرح و توطئه (که مشترک جنگ است) را یکی از اصول اساسی خود قرار داد. به مرور زمان و پس از بررسی عکس العمل های مخاطب (به شکل کاتارسیس یا هر سیس دیگر) طرح و توطئه به قانونی کلاسیک بدل شد و در آینده ، تئاتر در زمره ی هنرهای اثرگذار و دغدغه مندی قرار گرفت که آبرو دار است.
شاهد این گفته آثار ارزشمند کلاسیک و برخی آثار معاصر مهم هنرهای نمایشی مانند آثار اشیل ، سوفوکل و ... شکسپیر و ... و از معاصرین میلر، پینتر، بکت و ... است که هنوز می توان از اکثر تئاترهای ناضرورتمند و خنثای امروز به آن ها پناه برد. نوابغی که اگر در لایه ی رویی آثارشان جنگ نبود ، اما به معنای مدرن کلمه جنگ را فهمیده بودند.
بنابراین به اعتقاد نگارنده با اثری مواجه هستیم که در مرحله ی اول، ارزش آن به دلیل انتخاب مضمونی به نام جنگ است اما نه با رویکرد ساده انگارانه ی این روزها که "صلح بهتر از جنگ است"
جمله ای بدیهی که کارکرد آن تنها داشتن کانسپتی قدرتمند برای کمپین های تبلیغاتی است به جهت سودآوری راه اندازان جنگ یا لایه های دوم و سوم و (ان ام) آن ها در معاملات اسلحه و منابع انرژی ، داخل مرزهای سرمایه .
اگر بپذیریم جهان را امری کلی به نام سرمایه فراگرفته است بنابراین چیزی خارج از مرزهای سرمایه وجود ندارد و استراتژی جنگ اگر در غرب یا شرق تدوین شود ، محتمل، تاثیر آن بر روی من به مثابه انسان و انسان به مثابه سوژه ی مرتبط با تمام جهان، چه در خاورمیانه باشم ،یا خاور دور ، امریکای جنوبی و لاتین،یا افریقا و ... قابل رویت است یا به عبارت دیگر باید قابل رویت باشد.
بنابراین در یک تئاتر در سال ۹۸ در کشوری به نام ایران ، من (یا منِ نویسنده ی آن تئاتر) باید در اثر حضور داشته باشم.
این امر، نکته ای است که در اثر فوق کمی نامشخص است. به طور کلی سوژه (یک جوان عرب) است در فضایی سیال مابین مرگ و زندگی (چون تئاتر زنده است)، مابین عرب بودن یا گذر از مرزهای عرب بودن (با یک گذرنامه)
در نمایش فوق مسیری غیر خطی و سیال از روایت جوان عرب را در کنار مجموعه ای از ارجاعات بیرونی مانند در انتظار گودو ، ماروِل و قهرمانهایش ، داستان های بمب اتم (که درست هستند اما ناقص) مشاهده می کنیم که در تلاش برای مذمت جنگ از زاویه ای دیگر اند اما نمایش "تاریخ مختصر صلح" چند چیز از بیننده اش می خواهد:
اول این که رویکرد بدیهی درباره جنگ نداشته باشد، دوم این که ارجاعات بیرونی را (فارغ از این که آن ها را بداند یا نداند با تمام پیچیدگیهای موجود) به قصه ی جوان عرب متصل کند. بعد این که از مخاطب می خواهد بدون حضور سوژه ی نگارنده در جغرافیای اثر به نمایش متصل شود.
(البته جغرافیا به معنای مرزهای یک کشور، چراکه بهتر است راجع به خودمان حرف بزنیم)
به نظر می آید خواسته های نمایش "تاریخ مختصر صلح" از تماشاگر کمی زیاد است . اما می توان فهمید که ذهن جستجوگر نویسنده و کارگردان اثر، لبریز از کشف نقاط تلاقی بسیار زیاد و درست ، در روایت ها و خواستگاههای جنگ است که این انتظار را از بیننده دارد و شاید محدودیت های موجود در اجرای یک نمایش در کشوری به نام ایران در خاورمیانه دلیل این چرخش آگاهانه باشد. هر چه باشد منِ بیننده باید لایه های پنهان جنگ های امریکایی و تلاقی آن با قصه های مارول (یا نسلی که با تاثیر مثبت یا منفی از این قصه ها وارد میدان نبرد می شوند) را کمی درک کنم.
شاید این نگاه کمی سخت گیرانه باشد .
نکته آخر : چیزی که در این نمایش قابل تحسین است نگاه انضمامی نویسنده و کارگردان به این واژه ی پرکاربرد یعنی جنگ است. نگاهی که دیدگاه تماشاگر به جنگ را به جمله ی زیر تقلیل نمی دهد که " اگر جنگ، جنگ است برای همه جنگ است"
بله درست است جنگ برای هر فرد ، اجتماع ، کشور و ... جنگ است اما حقیقت جنگ ها با یکدیگر متفاوتند و تعریف کردن داستان های مشابهی مانند بازگشت سربازان جنگ به خانه ، در ظاهر، اگر از زبان سرباز امریکایی روایت شود با سرباز عراقی و سوری و ... یکی است(چون همه قربانی جنگ اند) اما (اگر بدبینانه بنگریم) شاید و شاید کارکردش ، ایجاد یک سرگرمی با یک مفهوم انتزاعی از جنگ، برای پنهان نمودن حقیقت جنگهایی است که هر کدام از این سربازها در آن حضور داشته اند. البته برای دستیابی به حقیقت شاید لازم است بدبینانه بنگریم.

این نمایش را ببینیم.
علیرضا این را خواند
مریم اسدی و تماشاخانه دا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
amirhossein hadian
تئاتری که با دیدنش می فهمی خوشبختی واقعا یک چیز ثابتی نیست ک توی یک ثانیه ممکنه از رستگاری به تباهی برسی... مرسی از کارگردان و دید بسیار بازش... مرسی از بازی خوب

مکتوب شده در بخش نظر کاربران صفحه ی اثر ،در سامانه ی اینترنتی تیوال
میترا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت اصلان ملک نگاه
یکی از مخاطبین امشب ما

سخن گفتن از مفاهیم اصلی نظیر عشق، سیاست، جنگ و... در هر قالبی بالاخص ادبیات و اجرا بسیار خطرناک است. خطرناک از این حیث که ارائه اثری در ارتباط با این مفاهیم در عمده ی اوقات می تواند محکوم به تکرار باشد و البته در عین حال نیز می تواند از دل همین مفاهیم پرتکرار اثری خلاق و جهان شمول به عرصه اجرا در آید. دومین خطری که مولف را در ارائه چنین مفاهیمی تهدید می کند بحث ایدئولوژی است. اینکه اثر بجای انکه بخواهد مفهومی مستقل را بیان کند به خدمت اندیشه ای سیاسی درآید. از همین رو خالق اثر برای اینکه بتواند از این اتهام مبرا باشد باید بطور مطلق خود را از دغدغه های عقیدتی و علقه های شخصی فارغ کند و به دنبال ارایه اثری انسانی باشد. منظور از انسان اینجا "جهان انسانیست" ، بدین معنی که اثر باید بدور از محدودیت های جغرافیایی بتواند پیامی همگانی را ارائه کند. نیاز بود این توضیحات را ادا کنم تا برسم به این موضوع که بنظرم مولف در این اجرا سعی دارد پیام خود را فارغ از هر ایدئولوژی و عقیده ی فردی ادا کند.
هر چند که وفاداری به متن اصلی و شیوه ی اجرا تاحدودی این امکان را از او دریغ کرده است. در اثر "تاریخ مختصر صلح" مفهوم اصلی تقبیح ... دیدن ادامه ›› جنگ است. از همین رو مخاطبی که بدنبال جلوه و رنگ و نور و نام وطمطراق و سرگرمیست برای این اجرا نمی تواند مخاطب خوبی باشد؛ اما بلعکس مخاطبی که تامل پذیر است می تواند تلنگری بجا و اجرایی کاربردی را تماشاگر باشد.
تاریخ مختصر صلح در واقع تاریخ مفصل جنگ است که با طعنه بیان شده است. طعنه ای به مثابه ی خنده های هیستریک شخصیت فرعی اجرا که در جای جای روایت ریسه می رود و تازیانه می زند‌. تاریخ مختصر صلح در واقع تاریخ مفصل جنگیست که از ازل بوده و گویی قرار است این خوی توحش آدمی، این حرص به قدرت و میل به نابودی تا ابدالدهر ادامه یابد و منحصر به خاورمیانه نیست.
مخلص کلام اینکه اگر به دیدن اجرا رفتید بدنبال مفهوم باشید و از روایت لذت ببرید تا بلکم در انتهای اجرا بتوانید با روحیه ای صلح خواه، انچنان که مقصود مولف است با او همدل شوید
میترا این را خواند
تماشاخانه دا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هدهد
یک اجرای پر از تجربه با لحظه های بدیع و موجز، و متنی تکه پاره از جنگی پاره پاره که مخاطب خود را به فکر وامیدارد. تاریخ مختصری از وارونگی صلح و هجوم مدیا به جسم و جان انسان معاصر که سوار بر خانه ای که جعبهٔ مهمات است، آوارگی و سرگردانی را تجربه می کند.
این اجرا تجربه ای است نو از گروهی خوش فکر و بی ادعا که به دور از هیاهیوی تئاتر امروز، راه خودش را میرود و تن به روزمرده گی نمی دهد...
ه. ک.م
میترا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ehsan karimi
چند جمله درباره نمایش تاریخ مختصر صلح :
نمایشی دارای ایده های ناب ، ایده های پر از درد و حرف . نمایشی خلاق که در نطفه خفه می شود. متن نمایش هم مانند خود اثر تا می آید شکل بگیرد خفه می شود تا می آید به سر پا شود زمین می خورد . و این اتفاق در تماشاگر نیز رخ می دهد تا می آید در کار جریان پیدا کند کارگردان او را از نمایش جدا می کند و وارد ایده بعدی اش می کند و حتی نقش بازیگر تا می آید زندگی کند تا می آید خودش باشد با شلاقی که به نظر من نماد کل تاریخ بشریت و دنیای سرمایه داریست خفه می شود و بر می گردد به دنیایی که سال هاست برای بشر توسط سرمایه داران ساخته شده است. دنیایی پر از درد و ترس . دنیایی که پول آن را می سازد .
نمایش اما یک نمایش است نه تئاتر . ایده ها تا می آیند شکل بگیرند در جایگاه نمایش باقی می مانند و نمایش را تبدیل به یک اثر دراماتیک نمی کنند.
با دیدن پوستر کار متوجه این امر خطیر می شویم که حتی باید به صلح از ابتدا نگاه کنیم. کسی که جنگ را آفریده خود صلح را خلق می کند . نمایش با رویکردی که در اسم آن هم مشاهده می شود حتی در پوستر کار که صلح را به گونه ای مطرح کرده است که باید بر عکس خوانده شود. انگار باید همه چیز را از ابتدا خواند و بررسی کرد . انگار خود صلح هم باید به گونه ای دیگر دید . نمایش از جنگ حرف می زند .جنگی که یک پسر عرب درگیر آن شده و برای ما به عنوان مخاطب ایرانی امری تجربه شده است . ولی سوال این است من به عنوان یک ایرانی باید چگونه به صلح بنگرم ؟ باید چگونه به جنگ بنگرم. باید چگونه به پناهندگی بنگرم! باید چگونه به این اثر بنگرم.
من فکر می کنم هر کسی که سوالی درخود درباره جنگ و صلح و مخترعین این اثر انسانی ( جنگ ) هستند باید این نمایش را ببینند.
میترا این را خواند
تماشاخانه دا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تحلیلی از آرش میرطالبی درخصوص نمایش "تاریخ مختصر صلح"

این متن را ایشان در صفحه اینستاگرامش مکتوب نمود و بنده در اینجا پیوست کردم

نمایشی به ظاهر کوچک در تماشاخانه ی دا" اما این نمایش جهانی بسیار بزرگ دارد. جهانی به بزرگی تاریخ نگارش شده و نشده ی بشر، چرا که اگر روزی بشر ، جنگ را در جغرافیای خود، مرز خود، با پیشرفتهایی که در علم و ابزار جنگ خود نموده بود، با ایدئولوژی که در مرز خودش جنگ را برایش تعریف می کرد و با نگاه عشیره ای خود (در برابر دیگری) می فهمید ، به برکت وجود نگاههای رادیکال، امروزه با سویه ها و مفاهیم دیگر می فهمد. سویه ها و مفاهیمی که ثابت می کنند دشمن (در هر نقطه از کره ی زمین) در طرف دیگر میز نشسته است و نوشیدنی می نوشد.
برای این نگاه رادیکال دیگر تنها خون در برابر خون، چشم در برابر چشم یا جان در برابر جان نیست، بلکه کارتل در برابر کارتل، منفعت در برابر منفعت ، پول در برابر پول و اکانت فضای مجازی در برابر اکانتی دیگر است.
در این سطح از مفهوم جنگ که با تلاشهای نقد رادیکال قابل فهم شد نهادهای قدرت در شهرهای ... دیدن ادامه ›› مدرن، قطب های متعارض جدیدی ساختند و جنگ، دیگر جنگ بدن ها در برابر بدن ها و شرکت ها در برابر شرکت ها (به صورت منطقه ای و فرامنطقه ای) است برای تخریب رقیب و به دست آوردن بازار، سود و ارزش های اضافه ی بیشتر . ارزشهای اضافه ای که نهادهای قدرت و سرمایه (پس از خلق و مدون کردن برخی از آن ها به عنوان قانون) از کار شهروندان دریافت می کنند و این ارزش ها همانند قطرات خونی است که از قربانیان باستان ریخته می شد.
فارغ از داشتن نگاه ایدئولوژیک و فارغ از این فرض (که تاریخ از داستان هابیل و قابیل شروع شده یا نشده است) با این پیش فرض (که اولین جنگها یا مبارزه های بشر جنگهای تن به تن برای بقا بوده است) واژه ی "تاریخ جنگ" آن قدر بدیهی می نماید که می توان کلمه ی جنگ را حذف به هر قرینه ای نمود و در مقابل چیزی باقی نمی ماند جز تاریخی بسیار بسیار و بسیار مختصر از صلح که شاید به دلیل این حد از کوچکی ، منطقا باید بپذیریم که وجود خارجی ندارد . نویسنده ی این نمایش از همین جا آغاز می کند و باید از چیزی بگوید که گویا وجود ندارد!

از "تاریخ مختصر صلح"

هنر نمایش از همان ابتدا (پیشاتاریخ) در زمانی که هنوز آیین بود و قدسی و سپس، از زمانی که به صورت درام و تراژدی پس از پیدایش خط و زبان و نوشتن به صورت تئاتر اعلام وجود کرد (در دوران تاریخی) طرح و توطئه (که مشترک جنگ است) را یکی از اصول اساسی خود قرار داد. به مرور زمان و پس از بررسی عکس العمل های مخاطب (به شکل کاتارسیس یا هر سیس دیگر) طرح و توطئه به قانونی کلاسیک بدل شد و در آینده ، تئاتر در زمره ی هنرهای اثرگذار و دغدغه مندی قرار گرفت که آبرو دار است.
شاهد این گفته آثار ارزشمند کلاسیک و برخی آثار معاصر مهم هنرهای نمایشی مانند آثار اشیل ، سوفوکل و ... شکسپیر و ... و از معاصرین میلر، پینتر، بکت و ... است که هنوز می توان از اکثر تئاترهای ناضرورتمند و خنثای امروز به آن ها پناه برد. نوابغی که اگر در لایه ی رویی آثارشان جنگ نبود ، اما به معنای مدرن کلمه جنگ را فهمیده بودند.
بنابراین به اعتقاد نگارنده با اثری مواجه هستیم که در مرحله ی اول، ارزش آن به دلیل انتخاب مضمونی به نام جنگ است اما نه با رویکرد ساده انگارانه ی این روزها که "صلح بهتر از جنگ است"
جمله ای بدیهی که کارکرد آن تنها داشتن کانسپتی قدرتمند برای کمپین های تبلیغاتی است به جهت سودآوری راه اندازان جنگ یا لایه های دوم و سوم و (ان ام) آن ها در معاملات اسلحه و منابع انرژی ، داخل مرزهای سرمایه .
اگر بپذیریم جهان را امری کلی به نام سرمایه فراگرفته است بنابراین چیزی خارج از مرزهای سرمایه وجود ندارد و استراتژی جنگ اگر در غرب یا شرق تدوین شود ، محتمل، تاثیر آن بر روی من به مثابه انسان و انسان به مثابه سوژه ی مرتبط با تمام جهان، چه در خاورمیانه باشم ،یا خاور دور ، امریکای جنوبی و لاتین،یا افریقا و ... قابل رویت است یا به عبارت دیگر باید قابل رویت باشد.
بنابراین در یک تئاتر در سال ۹۸ در کشوری به نام ایران ، من (یا منِ نویسنده ی آن تئاتر) باید در اثر حضور داشته باشم.
این امر، نکته ای است که در اثر فوق کمی نامشخص است. به طور کلی سوژه (یک جوان عرب) است در فضایی سیال مابین مرگ و زندگی (چون تئاتر زنده است)، مابین عرب بودن یا گذر از مرزهای عرب بودن (با یک گذرنامه)
در نمایش فوق مسیری غیر خطی و سیال از روایت جوان عرب را در کنار مجموعه ای از ارجاعات بیرونی مانند در انتظار گودو ، ماروِل و قهرمانهایش ، داستان های بمب اتم (که درست هستند اما ناقص) مشاهده می کنیم که در تلاش برای مذمت جنگ از زاویه ای دیگر اند اما نمایش "تاریخ مختصر صلح" چند چیز از بیننده اش می خواهد:
اول این که رویکرد بدیهی درباره جنگ نداشته باشد، دوم این که ارجاعات بیرونی را (فارغ از این که آن ها را بداند یا نداند با تمام پیچیدگیهای موجود) به قصه ی جوان عرب متصل کند. بعد این که از مخاطب می خواهد بدون حضور سوژه ی نگارنده در جغرافیای اثر به نمایش متصل شود.
(البته جغرافیا به معنای مرزهای یک کشور، چراکه بهتر است راجع به خودمان حرف بزنیم)
به نظر می آید خواسته های نمایش "تاریخ مختصر صلح" از تماشاگر کمی زیاد است . اما می توان فهمید که ذهن جستجوگر نویسنده و کارگردان اثر، لبریز از کشف نقاط تلاقی بسیار زیاد و درست ، در روایت ها و خواستگاههای جنگ است که این انتظار را از بیننده دارد و شاید محدودیت های موجود در اجرای یک نمایش در کشوری به نام ایران در خاورمیانه دلیل این چرخش آگاهانه باشد. هر چه باشد منِ بیننده باید لایه های پنهان جنگ های امریکایی و تلاقی آن با قصه های مارول (یا نسلی که با تاثیر مثبت یا منفی از این قصه ها وارد میدان نبرد می شوند) را کمی درک کنم.
شاید این نگاه کمی سخت گیرانه باشد.
نکته آخر : چیزی که در این نمایش قابل تحسین است نگاه انضمامی نویسنده و کارگردان به این واژه ی پرکاربرد یعنی جنگ است. نگاهی که دیدگاه تماشاگر به جنگ را به جمله ی زیر تقلیل نمی دهد که " اگر جنگ، جنگ است برای همه جنگ است"
بله درست است جنگ برای هر فرد ، اجتماع ، کشور و ... جنگ است اما حقیقت جنگ ها با یکدیگر متفاوتند و تعریف کردن داستان های مشابهی مانند بازگشت سربازان جنگ به خانه ، در ظاهر، اگر از زبان سرباز امریکایی روایت شود با سرباز عراقی و سوری و ... یکی است(چون همه قربانی جنگ اند) اما (اگر بدبینانه بنگریم) شاید و شاید کارکردش ، ایجاد یک سرگرمی با یک مفهوم انتزاعی از جنگ، برای پنهان نمودن حقیقت جنگهایی است که هر کدام از این سربازها در آن حضور داشته اند. البته برای دستیابی به حقیقت شاید لازم است بدبینانه بنگریم.

این نمایش را ببینیم.
میترا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید