در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علیرضا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:10:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در این روزهای طاعون زده کرونایی، رفتن و نشستن و دیدن تیاتر با مشغله های فراوانی درگیر است. از ماسک زدن چند لایه تا استرس ابتلا در محیط بسته تا برسد به شرایط سخت تنفس.
با این حال همچنان هستند کسانی که که سختی را تحمل می کنند تا ببینند، بفهمند و یادبگیرند.
و قاعدتا گروه هایی که با این سختی اوضاع همت می کنند و اجرا می روند نیز انتظار می رود که خوراک درخوری برای تغذیه علاقه مندان تهییه ببینند، که متاسفانه این گونه نیست.در هفته های آخر این 2 امین کاری است که به تماشا می نشینم و افسوس میخورم.
که شاید اگر فیلم تیاتر قدیمی و یا فیلم تیاتر کار خارجی ایی می دیدم، آورده ذهنی و فنی بیشتری داشت.
سرایدار کاری با خط داستانی ساده، بازی های متوسط و دکور خوب.
اسطرلاب ابزاری برای دستیابی به زمان است،
طلوع و غروب، ساعت،حدس و گمان. موضوعی که تا ۱/۳ پایانی نمایش وجه تسمیه نام نمایش و دلیل آن را نمی توان ... دیدن ادامه ›› در نمایش دید. تا زمانیکه که با اشاره ی یکی از بازیگران متوجه ساعتی به نام اسطرلاب میشویم. دلیل جمع شدن بردارزاده های فردی که در آستانه مرگ قرار دارد و اسطرلاب از آن اوست. آغاز نمایش مشاجره خانوادگی است، حمایت برادر بزرگتر از خواهر کوچک و عقب افتاده. نمایشنامه در طول حرکت میکند و دیالوگ های پشت سر هم در جهت پیشبرد موقعیت پیش می روند، علیرغم تکرار بعضی از دیالوگ ها، جذابیت کلامی در متن جاری است. استفاده از اسامی واقعی بازیگر ها در متن نیز البته جای تامل دارد!
آیا این متن برای همین بازیگر ها نوشته شده؟
آیا قرارداد خود کارگردان بوده است که در صورت اجرا از اسامی خود بازیگرها استفاده شود؟
آیا کارگردان و یا نویسنده میخواهد نام حقیقی و نقش را در هم آمیزد؟
متن را نه میشود فارس نامید،نه گروتسک، یک درام کمدی است که هم در متن و هم در بازی ها تماشاگر را قلقلک می دهد، و اوج آن صحنه ای است که تینا با اسلحه اسباب بازی شلیک میکند و بردارها به صورت نمایشی و در حین گفتن دیالوگ ها می میرند و باز به دیالوگ ادامه می دهند.
با توجه به رئال بودن داستان
بازی بازیگرها در حد قابل قبولی در صحنه جاری است، علی الخصوص بازیگر نقش تینا(خواهر کوچک)، به زیبایی هر چه تمام تر، مختصات یک فرد عقب افتاده را بلد است، و فرای عکس العمل تماشاچی ها و حتی لبخند بعضی از بازیگر ها راه خود را می رود.
برادر بزرگتر یا میثم نیز، به عنوان یک برادر بزرگتر کاریزماتیک جدیت را در طول نمایش به یدک میکشد و باقی بازیگر ها هم همپای این دو البته با چند گام عقب تردر حرکت هستند.
نور و طراحی صحنه جذابیت بصری ویژه ایی در روند اجرا ایجاد نمیکند.
نور یکنواخت و طراحی صحنه هم نمایشگر اتاقی است که روی وسایل آن پارچه هایی سفید رنگ افتاده است.

در مجموع:
با تشکر از کارگردان و گروه اجرایی اسطرلاب، علاوه بر حمایت از تیاتر در این شرایط بحرانی، اجرایی را می بینید که کمتر فرصت چک کردن ساعت را دارید.

خارج از اجرا:
متاسفانه با توجه به شرایط سالن و مهمان های زیاد اجرا ، پروتکل های بهداشتی رعایت نشده بود و اکثر صندلی ها پر شده بود.
ممنون از دیدگاهتون
۰۵ مهر ۱۴۰۰
متشکرم که ما رو دیدید
۰۵ مهر ۱۴۰۰
از نظرتون متشکریم
۰۶ مهر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام؛

بعد از یک ماه به تیوال سر زدم، یکهو یادم افتاد که چندوقت پیشی که خیلی دور نبود، هر روز صبح دیوار تیوال را چک میکردم و نظرات را میخواندم، الان که فکر میکنم خاطره هایی کمرنگ از لحظه شماری برای تیاتری که تازه قرار بود اجرا شود، تکاپو برای تصمیم گیری برای تیاتری که در شک بودم،آیا ببینم؟یانه! پیگیری از دوستان دست به قلم، و پیشنهاد تیاتر به دوستانی که شاید حداقلی نسبت به من اعتماد داشتند.
انگار که نه انگار،
همه چی به پشت دیوارهایی برگشت که همیشه اول هر اجرا قرار بود خاموش شوند و یا پرواز کنند و از ما دور شوند، تا ما حواسمان به تیاتر باشد، صحنه را از نزدیک ببینیم، صداها را مستقیم و از دهان بازیگران بشنویم، نورها را بدون فیلتر ببینیم و بگذاریم زمان را برایمان پیش ببرند،
نه میتوانستیم عقب بزنیم که چه دیده ایم و نه جلو بزنیم که زودتر ببینیم ... دیدن ادامه ›› چه می شود!
حقیقتا که دلتنگ شدم.
فیلم میبینیم و سریال میبینیم و کتاب میخوانیم و فیلم-تیاتر میبینیم ولی استرس دیر رسیدن به اجرا را نداریم!
آدرنالین هر تیاتری از بیننده تا دست اندرکار " اجرا"ست، از بالا تا پایین، اگر اجرا نباشد، هیچی نیست، اگر اجرا نباشد تمام دیده ها و شنیده هایمان در مختصات تن و مغزمان می ایستد و می ماند و می گندد.
حقیقتا دلتنگ شدم.
نه اینکه دلمرده و دلسرد شویم،
نه اینک مخاطب می رود،
نه اینکه دیگر کاری بسته نشود،
نه اینکه سالن ها خالی می ماند،
نه . . .

تیاتر خونی است در جریان رگ های زندگی.
همه چی از نو، به قبل برمی گردد.
و این ما هستیم که در فقدان بوده ایم و آن تیاتر است که همیشه جاری است.
همه چی از نو، به قبل برمیگردد و سالن ها پر میشود.

همه چی از نو، نو میشود... اما به قبل برنمیگردد! هیچ چیز... هیچ وقت :(((
۲۳ فروردین ۱۳۹۹
@ رضا بهکام
فرمودید "پس چرا طبیعت دوباره تکرار میشود..."
و باز نوشته اید : " آیا بهاری دگر نیامده..."
بنظر میاد که خودتون متوجه هستید که اگرچه بهار هر سال می اید که سال را سال بنامند، اما چه کسی میتواند ادعا کند که این بهار (۹۹) همان بهار (۹۸) است، که دوباره ... دیدن ادامه ›› امده؟
در واقع انچه که ما در زبان عامیانه به عنوان "دوباره" متصف میکنیم صرفا به جهت یک کارکرد زبانی است و دور از کنه و حقیقت وجودی یا فلسفی. چرا که همه چیز در حرکت و تغییر مدام و مداوم است به سوی کمال خویش، هرچند با نظری کلی و از دور، جز تکرار مکرر نمایاند! و این نه فقط اصل فلسفی حرکت جوهری بلکه اصلی علمی و مورد تایید تجربی نیز هست.
پس من باز ارجاع میدهم به همان کامنت کوتاه و مختصر اولم و درنگی کوتاه در آن...
۲۷ فروردین ۱۳۹۹
@پوریا صادقی
در خیلی جاها باهاتون موافقم!
۲۷ فروردین ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در یک زمان کوتاه 3 تیاتر را دیدم.
اصولا بعد از دیدن هر تیاتر و یا فیلم و یا نمایشگاه فرصت چند روزه به ذهنم می دهم برای تامل و یا تفکر ،
فارغ از هیجان زدگی یا دل بستگی به یکی از عناصر حاکم بر اجرا و .....
مانستر
مسیری آهسته و غیرقابل پیش بینی
خط روایی ساده با پیچش های تصویری
قاعدتا در تیاتر امروز ایران ،اجراهایی موفق خواهند بود که چند مورد را رعایت کنند.
که البته قضیه فوق مستلزم هدف گذاری است چه از نظر تیاتر تجاری و چه از نظر تیاتر سخن گو.
به هر حال مانستر تا اندازه ی زیادی اکثر مدیوم ... دیدن ادامه ›› ها برای موفقیت را رعایت کرده بود.
سالن مناسب
دکور ساده و مفید
موزیک درخور توجه
بازی های خوب و قابل قبول و تکنیکی
البته
تمامی موارد فوق تحت لوای یک ایده و طرح اجرایی خوب و به موازات کارگردانی هنرمندانه کوروش شاهونه دست به دست هم داده است.


با سلام
من بلیط برای پنجشنبه داشتم که متاسفانه به علت ترافیک چند دقیقه ایی دیر رسیدم و اجرا شروع شده بود،میخواستم ببینم امکان اش هست روز دیگه ایی برای تماشای کار بیام.
گروه همیاری (support)
درود بر شما
لطفاْ درخواست خود را به صورت حضوری به گیشه سالن محل اجرا اعلام فرمایید.
با سپاس
۰۲ آذر ۱۳۹۸
با عرض سلام و احترام
شما می توانید با همراه داشتن بلیت خود, روز دیگری برای تماشای نمایش سکوت سفید تشریف بیاورید.
لطفا با در نظر گرفتن ترافیک احتمالی, از ساعت 19 در عمارت
نوفل لوشاتو حضور داشته باشید.
با تشکر از همراهی شما
۰۲ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مشق شب شاید به خیلی از فیلم ها و خیلی داستان ها و خیلی تیاتر ها نزدیک باشد
شاید با هر دقیقه اجرای آن با خیلی از مطالب ذهنی ما هماه هنگ باشد ... دیدن ادامه ›› از مسخ کافکا گرفته و قلعه حیوانات تا روبان سفید هانکه و ...
وجه تسمیه همه موارد بالا و البته مشق شب سیکل آرام و رو به آشوب و بیگانگی و سرانجام اضمحلال و آشفتگی و پریشانی است.
پدری که که با دیکتاتوری خود خانواده را تحت سلطه در آورده که همین مسئله دستمایه نابودی او را فراهم می کند
ولی
علت چسبیدن خانواده به میز چه بود؟
چرا برادر کوچک در صحنه آخر توانست روی پا بایستد؟آیا زمانیکه تصمیم به پدر گرفتن کرد اینگونه شد ، پس چرا خواهر کوچکتر اینچنین نشد؟قربانی برای چه کار؟برای کار بدی که انجام شده بود؟چه کار بدی به جز ظلم و زورگویی؟
ولی خط روایی داستان به خوبی پیش می رود و ادامه پیدا می کند.
تصویر اول تصویر جذابی است از خانواده ای پشت میز نشسته!
و مرد کت شلواری شاید خداگونه و یا راوی گونه طراحی داستان را به عهده دارد چه از لحاظ مهی کردن غذا، روشن کردن شمع، شاشیدن پسر و یا کف کردن خواهر...
بازیگر دیگر کارگر همسایه است که علت حضور و بارش برف و تکاندن لباس اش همچنان برای من مبهم است!
آیا همان آمدن و رفت مرد همسایه کفایت نمی کرد؟و نبود کارگر چه صدمه ایی به کار می زد؟استفاده از برف شادی به منزله برف را میشد در جاهای دیگر صحنه هم نمایش داد.و لباس انتخابی در سرمای زمستان هم جای تامل دارد!
بازی ها به نوعی الکن بود ، یعنی شخصیت پردازی ها چه پنهانی و چه در تصویر برای مخاطب جا نمی افتاد ، شاید با توجه به نداشتن حرکت ،باید به گونه ایی دیگر شخصیت پردازی انجام می شد تا برای مخاطب باور پذیر تر باشد.
شکل میز شام هم جذاب بود.صحنه آخر ، صحنه قابل تاملی بود دگرگونی و فروپاشیدگی که در آن منتهی به شکستن میز و راه رفتن سفره ایی که بخشش خداوند است و ایستادن در مقابل پدر ایستادن و شاید پاشیدن خاک روی صورت پدر که به پایان منتهی شد.
در مجموع با توجه به زمانی که برای آن در نظر گرفته شده بود کار قابل تامل و دیدنی بود ،کاری که در کنار خط روایی خوب اجازه تفکر را نیز به مخاطب می داد.


" تیاتر در ذهن بیننده است"
امروز، روز خوبی است برای مردن!
تیاتری مستند وار از گسل بزرگ زندگی هر ایرانی معاصر که حد فاصل سال 58 تا ... دیدن ادامه ›› 68 را تجربه کرده است
روایتی ساده و مستند وار از دو زندگی که با هم در یک مکان برخورد می کنند.دو مهاجر که البته پارامتر های مهاجرتشان متفاوت است که اکنون دور افتاده از خانواده هستند و شاید به نوعی با طعم غریبی روایت هر دو را می شنویم.
اقتباسی بودن یا بازنویسی شدن داستان تنها دلیل پرداخت به این موضوع است .چون قاعدتا با حفظ ماهوی در نوع و جزییات داستان تغییری صورت گرفته.
شاید عدم شخصیت سازی دو بازیگر اجازه همزاد پنداری در لحظه آخر بیننده را نمی دهد، نه رنج مونا برای بیننده ملموس است نه پیچیدگی و جسارت یلدا .
و انگاری یک جای داستان عقیم است.
نکته قابل تامل اما در این اجرا شاید پرده ی بزرگی باشد که امکان زیادی را برای طراح و کارگردان کار فراهم کرده.تکنولوژی جالب که امکان تو در تویی تصویر و تیاتر را به کار گردان داده بود که باز هم در این کار فقط استفاده از این تکنولوژی را میبینیم و خلاقیتی هر جند نشانه ایی یا اشاره ایی در کار نیست.
نقش یلدا ،با توجه به امروزی بودن شخصیت و شاید خودی بودن آن خیلی روان تر و بهتر ایفای نقش شد ولی نقش مونا نارس بد ،انگار که خود او هم باور به حرف هایش نداشت.
با توجه به اجراهای آینده کار در فستیوال های خارجی کار نیازمند به باز تولید است تا نواقص آن برطرف شود و مقبول تر باشد.
در مجموع کاری است از تلاشی برای آنا کردن مخاطب های عام با دیگرگونه های اجرا
میترا، امیر مسعود و رضا بهکام این را خواندند
نیلوفر ثانی و مریم اسدی این را دوست دارند
باسلام و احترام
ممنون که مخاطب ما بودید و سپاس که وقت گذاشتین و نظراتتون رو جز به جز با ما درمیون گذاشتین.
۱۳ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
50-50
اسم قابل تاملی برای تیاتر مرتضی اسماعیل کاشی است.
شاید در تمام اتفاقاتی که در اجرا بود چه صحنه و چه تیاتر تماشاگر همه چی 50-50 بود
از ... دیدن ادامه ›› سالن اجرا تا انتخاب بازیگر.
مرز بین پرفورمنس و کوروگرافی و تیاتر اپیک
به هرحال 50-50 مملو بود از ایده های اجرایی -استفاده بهینه از بازیگر- صحنه مینیمالی که پر بود از کنش جسمانی و تکنیک های دیگر.
تیاتری که آلوده لحن حماسی برشت بود و با حرکات پرفورمنس گونه اسماعیل کاشی آن را تلطیف کرده بود.رنج و مشقتی که در کنار حقیقی بودن ماجرا با تصویر سازی خوب ، دنیایی دیگر را پیش پای تماشاچی می گذاشت.
جدای تاخیر 20 دقیقه ایی کار که واقعا اذیت کننده بود ، دیدن سالن جمع و جور هیلاج هم جالب توجه بود و چه انتخاب مناسبی
استفاده از راهروی جانبی سالن برای بودن دو نفری که راوی بودن و یا زندانبان .
دو باکس شیشه ایی چه در کنار
و چه در میزانسن که استفاده چندگانه از آنها به جذابیت طراحی صحنه افزود بود،
آشویتس ذهنی×
اسماعیل کاشی آشویتس یا داخائو و یا ترزینشتات خود را ساخته با همان قساوت ژرمن ها
اتاق گاز،رد دستان بر روی دیوار ها، ناله های بی پایان،موهای جدا شده از سر ها و بی رحمی های بی پایان
همه و همه ی این ها در فضایی سورریال.
- از ان جاییکه کار،کاری آکادمیک بود و فاقد سوپر استار،چه سینمایی و یا تیاتر ، باید کار را در همین درجه بندی مورد قضاوت داد از جمله اجرای چند وقت پیش حسن معجونی و یا نصیر ملک جو، که البته با توجه به ایدئولوژی و فضا سازی 50-50 ،اسماعیل کاشی پا را فراتر گذاشته بود.
به هر صورت در مجموع 50-50 اجرای است که باید دید و باید دید.
سپاس از گروه اجرایی کار و آرزوی موفقیت روز افزون
خریدار
علی نجاریان (alinajarian)
ممنونم
۰۶ مهر ۱۳۹۸
محمدحسن خان ارادتمند
نه فی الواقع سعی من بر اینه که اصولا در هیچ زمینه ایی متوهم نباشم. و من باب مزاح گفتم و لی در ارتباط با مینی مال بودن بودن متن هم حق با حضرتعالیست، چه از باب کج فهمی و چه سرسری نوشته شدن ولی خب از آن سویی که خودم هم از متن های سرگشاده فراری ام ،به همین دلیل سعی میکنم نکات مهم و -آنی- که تا پایان نمایش همراهم بوده است را به اشتراک بزارم.
من پاسخگوی هر پرسشی هستم با طیب خاطر.
ایام به کام
۰۷ مهر ۱۳۹۸
در ارتباط با دلقک هم نظر خودت هستم ،با توجه به عوض شدن نور و خارج شدن از خط اصلی داستان، همون جوکر یا نیروی شر مد نظر کارگردان بوده،چون با اومدن جوکر ها (دلقک) یک هرج و مرج(chaos) پیش می آمد و نور صحنه قرمز میشد.
۰۸ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود به دوستان

آواز قو در وهله اول یادآور نمایشنامه مفیستو برای همیشه بود، برای من.
ولی خب در این جا دلقکی سرخورده از همه جا و همه چی که ... دیدن ادامه ›› با دیالوگ هایی از نمایشنامه های شکسپیر در صدد بازیافتن و یا شاید یادآوری گذشته است.

خوب است که گهگاه یادمان بیاید که تئاتر چیست؟
مونولوگ چیست؟اجرای صحنه و نکاه داشتن تماشاچی تا پایان نمایش چه فن و حرفه ای است که قطعا خارج از دست همگان است و هنری است که به نوعی می توان آن را وجه تمایز بازیگر تئاتر با بقیه هنرهای تصویری قرار داد.
درس یزرگی ک سعیدپور صمیمی به یکایک افرادی که داعیه ی بازیگری دارند ،داد و یا علاقه مندان به این حرفه با مدیومی که -البته در جاهایی از نمایش رو به افول می رفت- ،می توانستند حس کنند.
به هرحال اجرایی است که علاقه مندان به تئاتر را راضی ،به خارج از سالن بدرقه می کند.
علاوه بر بازیگری استفاده از موزیک امیلی در شروع کار،هرچند برای طیف خاصی نوستالژی به حساب بیاید ولی ارتباط شنیداری خوبی برای این کار با توجه به حال و هوای نمایشنامه و همچنین موزیک روسی که در ادامه شنفدیم نداشت.
صحنه، یک صحنه مینیمال است که از دکور و آکساسوار تا اندازه ای به خوبی استفاده شده بود، هرچند که مورد اضافه هم در دکور بود که قاعدتا با توجه به فضای نمایش میشد از وسایل دبگر با کاربرد های بیشتر استفاده کرد.
نورپردازی خوب
و البته کارگردانی متوسط
و بازی متوسط خانم سیف!(البته فراموش نمیکنیم که معیار در این برهه زمانی بر اساس بازی استاد پورصمیمی سنجیده شده است)
موافقم و هم حس
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
السلام علیک الحاجیون
عذرخواهی مرا پذیرا باشید
مأموریتی غیر مطرقبه روی داد
بزودی گل رویتان را خواهم دید و گپ و گفتی خواهیم داشت
روز خوش
۲۱ دی ۱۳۹۸
حق با شماست
۲۱ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برداشتن
رفتن و نبودن
تیاتری پرفورمنس گونه که شاید وجه نسمیه آن با سایکوسیس 4:48 در واگویه ها بود و پریشان حالی،
در رنج گشیدن شوپنهاوری برای ... دیدن ادامه ›› پاک کردن خویشتن از گناه های مرتکب نشده و یا نا خواسته.
شروع تیاتر با تک گویی هایی جریان دار شروع می شود که در ادامه روح و جسم پریشان و در انتظار را صحنه به صحنه پیش می برد.
فضای لخت و عریان صحنه به اندازه کافی بیانگر ناکجا آبادی بودن روایت ،تمام تمرکز بیننده را به مونولوگ و حرکات دست و در دقایقی موزیک و نور جلب می کند.
موزیک بسیار مناسب موقعیت بود و اتمسفر کار را در فضای بزرگتر در اختیار بیننده .
نور پردازی مناسب که گهگاهی نوع نورپردازی سایه هایی جالب به وجود می آورد و تکثر و تکرار را میشد به نوعی در آن تداعی کرد.
بازی ها خوب بود ولی اختلاف تن صدایی بازیگران ، جاهایی برای من به شخصه نامفهومی ایی کمرنگ به وجود می آورد.
بازی با دست و حرکات آیینی مآبانه ایی که شاید به نوعی مراسمی برای فراموشی و مرگ و عروج را بیان می کرد.
پارچه ایی سیاه که هر کدام از بازیگران داشتن و نمودی بود از سیاهی بیکران که به صورت مینیمال و و متفکرانه ایی به کار گرفته شد و در انتها تنها نکته ایی که می توان به عنوان بار منفی کار از آن نام برد احساسی شدن کار در انتهای اجرا بود که شاید برای کاری به این مدیوم و الگو گیری از سارا کین پسندیده نبود.
با تشکر از شهاب آگاهی و بانو جهان دار پور و بانو تعبدی که در این وا نفسای تجاری بودن تیاتر، کاری مستقل ساخت و پرداخت نمودند.
قطع به یقین مورد قبول بودن و یا در تیررس انتقاد قرار گرفتن نشانه خوبی برای تیاتر پیش رو و چالش برانگیز است.ولی خب هر دو سوی این قضیه باید در ... دیدن ادامه ›› راستای علم به تیاتر و جدای از مسائل احساسی و یا بی تجربگی بیننده باشد.
دریم لند ،دنیای صامتی و تو در تو بود که شاید در همان خواب زیباتر بود تا روی صحنه.
از جمله نکات مثبت، بازی ها علی الخصوص بانوهای اجرا
طراحی لباس مناسب متضیات دوره زمان و همچنین طراحی صحنه مینیمال و کاربردی دید که از تمامی صحنه هم استفاده شد.
و اما در مورد دنیای چارلی چاپلین دریم لند،
یک دنیای تکراری و هزاربار تعریف شده از دیکتاتوری و قلعه حیوانات مآب دیدیم.
که با توجه به معنا زدگی چند سال اخیر، این قسم روایت ها مورد قبول مخاطب فرهیخته نیست، چرا که هر روز به انواع مختلف در سینما و تیاتر و روزنامه و ... یا مشاهده می کند و یا میشنود و میبیند.
اینکه رسالت تیاتر چه و چه است یک موضوع است و اینکه مخاطب خود را تا چه حد راضی کنیم هم مبحثی دیگر که این انتخاب کارگردان است!
اما قطع به یقین اجرا در سالن مولوی واقع در دانشگاه و برای قشر دانشجو به مراتب متفاوت تر از اجرا رفتن در باقی سالن های تیاتر است.
و نکات منفی:
سالن به هبچ وجه تهویه مناسبی نداشت و در روز اجرایی که من حضور داشتم تاخیر20 دقیقه ایی بود
ای کاش ویدیو وال بهتر و کار شده تر استفاده می شد
موزیک به شدت صدای بلندی داشت!
و اما درد امروزه تیاتر و سینمای ما اضافه شدن رقص به کار به هر بهانه ایی و رقص نور و ....
ای کاش انتهای کار و با توجه به زمان و رویه داستان نوع دیگری از رقص ، حرکت موزون، رقص معاصر، و یا باله به دور از رقص نور و موزیک و ... انتخاب می کردید.
با تشکر از گروه و آرزوی موفقیت روزافزون
شاید به جرات می توان لانچر۵ را در زمره اجراهای درخشان دانشجویی ۱،۲ سال اخیر نامید،
جدای از دیدگاه خود من به تئاتر و یا ایده اجرایی و سبک کارگردانی،
لانچر۵ ... دیدن ادامه ›› روایتی خطی و ساده از یک اتفاق بود که اگر به صورت خیلی عامیانه بگوییم سرو ته داشت،چیزی که امروزه روز در درام سینمایی و تئاتری ما کمیاب شده است.
داستان از یک اتفاق شروع شد ،بال و پر گرفت و حل شد و در این بین یک سری اتفاقات جانبی(خرده پیرنگ) هم افتاد.
بازی های روان و خوب از همه بازیگرها که کار را باورپذیر کرده بود.
صحنه ساده و گویا
و موزیک و آمبیانسی که نقش چندانی در موفقیت کار نداشت و «بود و نبودش» تاثیر گذار نبود و محوریت کار به عهده بازیگران بود.
در موقعیت های طنز،جدای از مسائل تکراری روز و همچنین طنز وریته بود و موقعیت ها الاکلنگی و همچنین یادآور دیالوگ های بداهه موقعیتی بود.
با عرض خسته نباشید به گروه لانچر۵ و آرزوی موفقیت برای کارهای آتی.
روایتی خطی و ساده از یک اتفاق بود که اگر به صورت خیلی عامیانه بگوییم سرو ته داشت،چیزی که امروزه روز در درام سینمایی و تئاتری ما کمیاب شده است.
چه جالب بیان کردید. با شما هم نظر هستم که دوستان کلن رها کردن داستان و با پایان باز اشتباه میگیرند.
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
عالیجناب خاقانی
درست میگید
حقیقتا درک نامناسب از درام کار رو به اینجا می رسونه
علی الخصوص نسل جدید خیلی بی در و پیکرتر می نویسن،چون استاد خوبی نداشتن،چون دانشگاه پویا نیست و آکادامی های سینما و تیاتر ما هم هر کسی رو به عنوان مدرس راه میدن.
وقتی الفبا رو اشتباه یاد بگیریم،مشخصه نباید انتظار اتفاق خاصی داشته باشیم!
۰۱ شهریور ۱۳۹۸
سپاس که به یاد من بودید،
بهترین اجراها هم قطعا کم و کاستی و انتقاد و نقد هایی به دنبال داره،
ولی همینی که گفتید امروزه روز و با این رویه حاکم لانچر۵ در ستون خوب ها رفته
شاید دهه پیش یا دهه های قبل تر جای بحث فراوان می داشت.
۰۱ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام،
الیزابت باتوری
قطع به یقین همچنین اتفاق و نوشته ایی بار دراماتیک غنی ایی در خودش دارد که قابل بسط و گسترش و کار زیادی است.
ولی خب ... دیدن ادامه ›› به عنوان نکته اول خود شخصیت الیزابت در تیاتر کاملا گم شده بودو بیشتر در مورد کاردینال و کلیسا بود تا خود شخصیت!
و البته کاردینال به دراکولا نزدیکتر بود تا یک آدم مقدس مآب.
نکته قابل بیان عدم درک قدرت بیان و داد بود!
ما بیان قدرتمندی ندیدیم و بیشتر داد زده میشد که واقعا یک جاهایی رنج آور و غیر قابل تحمل بود که البته از نقاط مختلف قابل بررسی است،نوع کار ،انتخاب سالن،میزانسن کار و .... و همچنین بیان هم کاملا رادیویی و صداسازی شده بود.و یک دستی در کار دیده نمیشد!
راهبه ها (همسرایان) نیز به جز در اول کار نقش موثری در روند کار نداشتند و یا اجازه کار نداشتند.
بازی ها اکثرا متوسط رو به پایین و انگاری که کار در مراحل آخر تمرین خود بود تا اجرای چندم!
در مورد طراحی صحنه و یا لباس ها هم به جز راهبه ها ،اگر کار را رئال در نظر بگیریم ،عدم تطابق زمانی کاملا مشهود بود!
یکی از بزرگترین مشکلات ایرانیزه کردن کار ها،بسنده کردن و محدود کردن معنا در شرایط کنونی است که این مسئله با توجه به مقتضیات کنونی کشور کاملا در این تئاتر مشهود بود.
در کل بلاتکلیفی محسوسی در کار دیده میشد
در ضمن به شخصه از علاقه مندن آقای طباطبایی هستم ولی سومین کار مشابهی هست که از ایشون میبینم و البته استفاده گریمور از استایل ایشان و صلیب پشت گردن ایشان همانکاری بود که در کار مسعود طیبی با جای کف دست خونی انجام شده بود!!!!
و البته تم کمدی کار را هم من متوجه نشدم!!!
به هر حال انتظار من از این کار خیلی بیشتر بود.
جنایات و مکافات واسه یکشنبه ۹۸/۴/۱۶
با تخفیف دانشجویی ردیف ۶
اگه کسی میخواد زیر همین پست بگه
سپاس
علیرضا کارت دانشجویی باید ارائه بدن دم سالن، نه!؟؟
۱۶ تیر ۱۳۹۸
عزیز من ❤️❤️❤️
بزرگوارید و بلند مرتبه؛
دوست خوب و مهربان تیوالی جدید❤️❤️❤️
ارادتمندم.
۲۷ تیر ۱۳۹۸
با کمال میل و با افتخار و به امید دیدار در یکی از نمایشهای پیش رو
۲۸ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از تئاتر باید حمایت کرد!
پنج شنبه شب ما ۱۰ نفر بودیم که به قطع چند نفر میهمان بودن!
و چقدر ناراحت شدم
اما بگذریم اینکه خطوط مختلف اجتماع ... دیدن ادامه ›› رو در یک بستر همسو کنیم شاید موضوع وسوسه انگیزی باشد از دانشجوی دکتری با خانواده ایی که گفته شد و چه کافه داری پایین شهر که وجه اشتراک قمار آنها را در سرنوشت ،به یک نقطه «مرگ» رسانده بود!
اول اینکه بازی ها خوب بود و صحنه تداعی کننده مکان اتفاق بود
از تکنیک های صدایی با اشیا برای تحریک بیننده استفاده شده بود.
و بعد اینکه
داستان قوام نیافته بود ،بازی ایی انجام شد که نصفه و نیمه بود و چون محوریت داستان بازی بود یا اینکه کلا حذف میشد و دغدغه ذهنی تماشاچی که بازی چه بود!؟ و یا بازی کامل انجام میشد!
هرچند که در آخر توصیف بازی و شروط انجام شده گفته شد.
اگر بنا به گفتن بود که نمایش نامه را می خواندیم و تمام!
من به تئاتر می آیم که ببینم در اول و بعد بشنوم!
اینکه از در پشت صحنه استفاده میکردند ،برای من تداعی کننده تمرین جنرال یا پلاتویی بود!
ولی درمورد بازیگر ها اکثرا قابل قبول و باور پذیر
جدای مسئله موضع گیری سیاسی، شقاوت رایش سوم،واپسزدگی کمنیسم و یا شور و اشتیاق سوسیالیستی و ده ها خط فکری و سیاسی، و اینکه الهیات آدم کوتوله باشه ... دیدن ادامه ›› یا ماتریالیست،
به واقع تصویری از یک تئاتر موفق دیدیم،با کارگردانی موفق در سالنی مهجور و دور از شوآف های تبلیغاتی،
صحنه ایی جذاب که توانایی بصری در تئاتر امروزی را برای بیننده هایی عام چون من ارتقا می داد،
اکت های به جا کرنوگرافی قابل قبول چه ایستا و چه در حرکت
کنش های متعارف و استاندارد و جلوگیری از از اگزجره شدن یا فوکس کشیدن و....
شاید نکته قابل تامل همسرایان بودند که البته من نتوانستم ارتباط مکفی را برقرار کنم و شاید پس زمینه ذهنه ایی من همسرایان در «فهرست» رضا ثروتی همچنان پر رنگ بوده است.
خط روایی منسجم و مدون که علیرغم طولانی بودن اجرا ،مخاطب را برای ادامه زنده نگه میداشت.
با اینکه از موزیک بنا به حجم کار انتظار تاثیر گذار تری می رفت اما به نسبت کمتر و درونی تر بود و به نظر من در حرکات بازیگران این نقیصه جبران شده بود.
نورپردازی لذت بخش کار
که معنا رو به کمال به مخاطب می رساند.
آقای محمد رضایی راد خسته نباشید
Mad Max Fury Road
با سلام
تیاتر -پرفورمنس نان به نسبت خیل عظیمی از کارهایی که الان اکران میشه قابل قبول تره،ایده کلی جالب و ایده اجرایی که قابل تامل بود.
طراحی ... دیدن ادامه ›› ها خوب و آکساسواری که به صورت تکنیکی ارزشمند بود،آشنایی زدایی ها،ایماژ،کنش جسمانی و ....
در کنار این همه نکات مثبت ،اجرای صحنه ضعیف بود،هماهنگی لازم در اکت ها نبود،هرز روی فضا زیاد بود،بازیگر ها هنوز با ابعاد میزانسن ارتباط برقرار نکرده بودن،ایده تمساح جالب بود ولی بی ظرافت،کسی که پاهای بازیگرارو میکشید کاملا از دهان تمساح قابل دیدن بود!!!!!
تک بازیگر مرد هم خیلی فوکس کشی میکرد و حرکات اضافه هم زیاد بود
با سلام خدمت دوست بزرگوار و پیگیر و با دقت
۱.ایماژ!نکته اول اینکه من ادامه رو حداد عامل و فرهنگستان زبان فارسی نیستم و این نظریه برای من محتمل تر است که هر واژه برگردان یا ترجمه شده حق مطلب را ادا نمیکند!
همینکه به فرهنگ لغت مراجعه کردید کوچک ترین دست آورد آوردن این کلمه در متن بالاس!
۲. کنش جسمانی: اضافه کردن جذابییت به انجام عمل بازیگر گفته می شود( ای مطلب را هم در کتاب های ترجمه شده گرتوفسکی می توانید با همین عنوان با ذکر مثال هاش مطالعه بفرمایید تا متوجه عرض بنده بشوید)
۳. چون در همین مطلب به مورد تمساح و فردی که بازیگر ها رو می کشید اشاره کرده ... دیدن ادامه ›› بودم فقط من باب جدا کردن این دو مقوله از این واژه استفاده کردم!
۴. تا جایی که من در تیوال نظرات را میبینم اکت،اکت است و با توجه به کاربردی بودن آن من هم act ننوشتم.
*پی نوشت: فوکوس هم همان focus است؟!
۶. کنار هم گذاشتن دو کلمه برای بیان مطلب قاعدتا اختراع واژه نیست و شاید به عنوان بیان بهتر مطلب باشد!
اظاهرا صحنه تئاتر به میزانسن و آوانسن و.. تقسیم می شود؟!
خب حضرتعالی برای تفکیک صحنه اجرایی تئاتر از صحنه سالن چه لغتی استفاده می فرمایید؟!
۷.ظاهرا فونوتیک به صورت فوکِس خوانده می شود!
و من هم بر پایه آن نوشتم
خیر بین تماشاچی های عامه از جمله بنده حقیر به معنای تلاش یک بازیگر برای جلب توجه(عمق میدان) است!
۲۸ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ذهن و دنیای همه هنرمند ها و هنر دوست ها و حتی آدم های دور از هنر ،سرشار از ایده ها و حرف هایی است که اکثر مجال مطرح کردن آن را پیدا نمیکنند،
و ... دیدن ادامه ›› یا اگر موقعیتی پیدا کنند ،تمام دغدغه ها و ایده ها را یک جا به خورد کار می دهند،این تیاتر هم از این قضیه مستثنی نیست،سرشار از ایده هایی که به بار ننشسته،
سایکودرام!!!
در تیاتر دیشب به قول خود بازیگر تیاتر نبود،یعنی درامی وجود نداشت
یک ضد نمایشنامه بود.
و اینکه هرجایی خون و قتلی اتفاق می افتد دلیل به سایکو بودن آن نیست،همچنان که پختگی متن احساس نمیشود که منتهی به قتل شود.
من به شخصه آقای کوشکی را دوست دارم ولی ای کاش،اپیدمی سینما به تیاتر سرایت نکند و برای یک ژانر یا تیپ خاص شخصیتی،بازیگر ها در یک نقش تکرار نشوند.
حمیدرضا مرادی، زهره مقدم، جهان و امیر مسعود این را خواندند
نسیبه متاجی و محسن جوانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرفورمنس آرت
زمان مفید:۳۰ دقیقه
بازی ها خوب بود
ایده طرح،ایده محبوب هالیوودی بود با درونگرایی ایرانیزه شده
در مجموع کار قابل دیدن و قابل تاملی بود،
هرچند که درام ضعیف بود و اجرا در حد پرفورمنس بود،نه تیاتر