" تیاتر در ذهن بیننده است"
امروز، روز خوبی است برای مردن!
تیاتری مستند وار از گسل بزرگ زندگی هر ایرانی معاصر که حد فاصل سال 58 تا
... دیدن ادامه ››
68 را تجربه کرده است
روایتی ساده و مستند وار از دو زندگی که با هم در یک مکان برخورد می کنند.دو مهاجر که البته پارامتر های مهاجرتشان متفاوت است که اکنون دور افتاده از خانواده هستند و شاید به نوعی با طعم غریبی روایت هر دو را می شنویم.
اقتباسی بودن یا بازنویسی شدن داستان تنها دلیل پرداخت به این موضوع است .چون قاعدتا با حفظ ماهوی در نوع و جزییات داستان تغییری صورت گرفته.
شاید عدم شخصیت سازی دو بازیگر اجازه همزاد پنداری در لحظه آخر بیننده را نمی دهد، نه رنج مونا برای بیننده ملموس است نه پیچیدگی و جسارت یلدا .
و انگاری یک جای داستان عقیم است.
نکته قابل تامل اما در این اجرا شاید پرده ی بزرگی باشد که امکان زیادی را برای طراح و کارگردان کار فراهم کرده.تکنولوژی جالب که امکان تو در تویی تصویر و تیاتر را به کار گردان داده بود که باز هم در این کار فقط استفاده از این تکنولوژی را میبینیم و خلاقیتی هر جند نشانه ایی یا اشاره ایی در کار نیست.
نقش یلدا ،با توجه به امروزی بودن شخصیت و شاید خودی بودن آن خیلی روان تر و بهتر ایفای نقش شد ولی نقش مونا نارس بد ،انگار که خود او هم باور به حرف هایش نداشت.
با توجه به اجراهای آینده کار در فستیوال های خارجی کار نیازمند به باز تولید است تا نواقص آن برطرف شود و مقبول تر باشد.
در مجموع کاری است از تلاشی برای آنا کردن مخاطب های عام با دیگرگونه های اجرا