مشق شب شاید به خیلی از فیلم ها و خیلی داستان ها و خیلی تیاتر ها نزدیک باشد
شاید با هر دقیقه اجرای آن با خیلی از مطالب ذهنی ما هماه هنگ باشد
... دیدن ادامه ››
از مسخ کافکا گرفته و قلعه حیوانات تا روبان سفید هانکه و ...
وجه تسمیه همه موارد بالا و البته مشق شب سیکل آرام و رو به آشوب و بیگانگی و سرانجام اضمحلال و آشفتگی و پریشانی است.
پدری که که با دیکتاتوری خود خانواده را تحت سلطه در آورده که همین مسئله دستمایه نابودی او را فراهم می کند
ولی
علت چسبیدن خانواده به میز چه بود؟
چرا برادر کوچک در صحنه آخر توانست روی پا بایستد؟آیا زمانیکه تصمیم به پدر گرفتن کرد اینگونه شد ، پس چرا خواهر کوچکتر اینچنین نشد؟قربانی برای چه کار؟برای کار بدی که انجام شده بود؟چه کار بدی به جز ظلم و زورگویی؟
ولی خط روایی داستان به خوبی پیش می رود و ادامه پیدا می کند.
تصویر اول تصویر جذابی است از خانواده ای پشت میز نشسته!
و مرد کت شلواری شاید خداگونه و یا راوی گونه طراحی داستان را به عهده دارد چه از لحاظ مهی کردن غذا، روشن کردن شمع، شاشیدن پسر و یا کف کردن خواهر...
بازیگر دیگر کارگر همسایه است که علت حضور و بارش برف و تکاندن لباس اش همچنان برای من مبهم است!
آیا همان آمدن و رفت مرد همسایه کفایت نمی کرد؟و نبود کارگر چه صدمه ایی به کار می زد؟استفاده از برف شادی به منزله برف را میشد در جاهای دیگر صحنه هم نمایش داد.و لباس انتخابی در سرمای زمستان هم جای تامل دارد!
بازی ها به نوعی الکن بود ، یعنی شخصیت پردازی ها چه پنهانی و چه در تصویر برای مخاطب جا نمی افتاد ، شاید با توجه به نداشتن حرکت ،باید به گونه ایی دیگر شخصیت پردازی انجام می شد تا برای مخاطب باور پذیر تر باشد.
شکل میز شام هم جذاب بود.صحنه آخر ، صحنه قابل تاملی بود دگرگونی و فروپاشیدگی که در آن منتهی به شکستن میز و راه رفتن سفره ایی که بخشش خداوند است و ایستادن در مقابل پدر ایستادن و شاید پاشیدن خاک روی صورت پدر که به پایان منتهی شد.
در مجموع با توجه به زمانی که برای آن در نظر گرفته شده بود کار قابل تامل و دیدنی بود ،کاری که در کنار خط روایی خوب اجازه تفکر را نیز به مخاطب می داد.