با سلام،
الیزابت باتوری
قطع به یقین همچنین اتفاق و نوشته ایی بار دراماتیک غنی ایی در خودش دارد که قابل بسط و گسترش و کار زیادی است.
ولی خب
... دیدن ادامه ››
به عنوان نکته اول خود شخصیت الیزابت در تیاتر کاملا گم شده بودو بیشتر در مورد کاردینال و کلیسا بود تا خود شخصیت!
و البته کاردینال به دراکولا نزدیکتر بود تا یک آدم مقدس مآب.
نکته قابل بیان عدم درک قدرت بیان و داد بود!
ما بیان قدرتمندی ندیدیم و بیشتر داد زده میشد که واقعا یک جاهایی رنج آور و غیر قابل تحمل بود که البته از نقاط مختلف قابل بررسی است،نوع کار ،انتخاب سالن،میزانسن کار و .... و همچنین بیان هم کاملا رادیویی و صداسازی شده بود.و یک دستی در کار دیده نمیشد!
راهبه ها (همسرایان) نیز به جز در اول کار نقش موثری در روند کار نداشتند و یا اجازه کار نداشتند.
بازی ها اکثرا متوسط رو به پایین و انگاری که کار در مراحل آخر تمرین خود بود تا اجرای چندم!
در مورد طراحی صحنه و یا لباس ها هم به جز راهبه ها ،اگر کار را رئال در نظر بگیریم ،عدم تطابق زمانی کاملا مشهود بود!
یکی از بزرگترین مشکلات ایرانیزه کردن کار ها،بسنده کردن و محدود کردن معنا در شرایط کنونی است که این مسئله با توجه به مقتضیات کنونی کشور کاملا در این تئاتر مشهود بود.
در کل بلاتکلیفی محسوسی در کار دیده میشد
در ضمن به شخصه از علاقه مندن آقای طباطبایی هستم ولی سومین کار مشابهی هست که از ایشون میبینم و البته استفاده گریمور از استایل ایشان و صلیب پشت گردن ایشان همانکاری بود که در کار مسعود طیبی با جای کف دست خونی انجام شده بود!!!!
و البته تم کمدی کار را هم من متوجه نشدم!!!
به هر حال انتظار من از این کار خیلی بیشتر بود.