در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد امیررحمانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:54:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام دوستان. با توجه به اینکه همه این دیوار رو دوست داریم و نمی‌خوایم حجم نوشته‌های روش اونقدر زیاد شه که جایی برای یادگاری‌های تازه نمونه و هر نوشته‌ای رو شایسته این دیوار نمی‌دونیم ولی گاهی ناگریزیم از نوشتن اون‌ها، من گروهی به این عنوان تو سایت فیس بوک باز کردم. تو این گروه می‌تونیم کنار هم جمع بشیم، مواردی که برای یک دیوار یادگاری جالب نیست رو اونجا بنویسیم و قرارها رو انجا بزاریم و... البته خب فیس بوک معایبی هم داره مثل عدم دسترسی همه به اون. آیا موافق هستید؟ نظرتون رو بگید. اگه تعداد موافقان مناسب باشه صفحه رو معرفی می‌کنم وگرنه حذفش می‌کنم. البته صفحه‌ای به نام تئاتر شهر تو فیس بوک هست که حدود یک سالی فعال نیست.
ایرادات تیم فنی رو من پیش‌بینی کرده بودم، خیلی راحت می‌شد، با کنترل گروه کاری کرد که حضور دوستان اینجا کم‌رنگ نشه و گروه کارکرد دیگه‌ای جز چیزی که اینجا هست داشته باشه. واقعیت من همین سادگی این دیوار رو می‌پسندم و با پیچیده‌تر شدنش موافق نیستم.
۱۹ اسفند ۱۳۸۸
سلام
فعلا برای حل این مشکل میشه یه راه حل پیشنهاد کرد!
بچه ها هر هفته فقط یه مطلب بنویسند!و پایان هفته هر مطلبی که تعداد نظرش براش کمتر از یه حدی بود پاک شه!
۱۹ اسفند ۱۳۸۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی‌هیچ شک و ریبی، دیوارها و ما را وجه شباهتی‌ست.

قبل از این دیوار، این جمله معنای دیگه‌ای داشت.
زیرکانه بود محمد امیر جان...
۱۸ اسفند ۱۳۸۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعضی چیزها رو نمی‌شه به دست آورد، اما می‌شه همیشه باهاشون زندگی کرد.
محمد عمروابادی (mohammad)
بعضی چیزها رو نمی‌شه به‌دست آورد، اما می‌شه تا همیشه بهشون فکر کرد و باهاشون بزرگ شد تا بشه با "هست"ها زیباتر زندگی کرد
۱۷ اسفند ۱۳۸۸
راستش، اینو دوستی به من گفت که همه دفترچه‌های خاطراتش و نوشته‌هاش و شعرهاش رو از دست داد. موضوع چیزایی که داشتی و دیگه نمی‌تونی به دست بیاری.
شاید جالب باشه، اما همه این‌ها رو روز 30 بهمن، زمانی که داشتیم داستان یک پلکان رو می‌دیدیم از دست داد. سرقت از صندوق عقب ماشین پارک شده جلوی مجتمع قضایی جلوی پارک دانشجو!
۱۷ اسفند ۱۳۸۸
محمد عمروابادی (mohammad)
حس غریبیه
۱۸ اسفند ۱۳۸۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در عشق اغلب اشتباه می‌کنیم، اغلب احساسات ما جریحه‌دار می‌شود و احساس بدبختی می‌کنیم، اما عشق می‌ورزیم و هنگامی که در آستانه‌ی مرگیم به عقب برمی‌گردیم و به خود می‌گوییم: خیلی رنج کشیده‌ام، گاهی به بیراهه رفته‌ام، اما عشق ورزیده‌ام. پس من زندگی کرده‌ام، من یک موجود تصنعی ساخته و پرداخته‌ی غرور و کسالت نیستم، زیرا که عاشق بوده‌ام.
کدوم تئاتر؟
نبود؟ همین پاییز اجرا شده‌ها؟
۱۵ اسفند ۱۳۸۸
عشق لرزه؟؟؟
کار را ندیدم ولی حس می کنم برای این کار باشه!!!
۱۵ اسفند ۱۳۸۸
درسته، عشق لرزه. عجب حسی آقای شریفی!
۱۵ اسفند ۱۳۸۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهت یاد ندادن دستت رو دستگیره‌ی در فقط برای رفتن نچرخه؟ رفتن بدون برگشتن رفتن نیست، زدنه...


این که تو کدوم تئاتر اینو شنیدیم هم با شما!
محمد عمروابادی (mohammad)
من نوک زبونمه!
۱۲ اسفند ۱۳۸۸
محمد عمروابادی (mohammad)
اوهوم!
۱۲ اسفند ۱۳۸۸
داستان یک پلکان.
۱۲ اسفند ۱۳۸۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید