بالا بلند صبور، سرود نبودنت، بر یال پر غرور گرین(1)، گریانم
از این داغ، غم، یال به یال، قله به قله، کو به کو
به «کوچه»(2) میرسد، و «کوچه» در کوچ! «کوچه» در کوچ
چکامه نواز عشق، بر قاب، بر صحنه، بر زندگی، زندگی پت پت کنان
و مرگ...، نه، از مرگ نمیگویم، نهستی، خود نخواستنِ هستی!
خمیده نبودی صبور من، لبخند داشت، دیدار آخرمان
همیشه لبخند، همیشه شکفتن، همیشه مهر، همیشه عشق
همیشه صحنه، همیشه عزم، عزم عظیم آفریدن
ارابه خدایان فقر را از اعماق، بر صحنههای اراده راندن!
کار کردن، کار کردن، کار کردن، بی خستگی
... دیدن ادامه ››
کار کردن
نجیب، مرگ را پس راندن، نجیب، بی شکوه و شکایت
برهنه پای، «کوچههای» بی انتهای عشق را جٌستن
برهنه پای ریشههای رنج را زیستن، به شط خروشان - بودن –
پیوستن، رفتن، آرمیدن، آسودن، آسودن...
دلیر نجیب گرین، صحنه با بهانهات، هر شب، بی تابتر
و گروه، با چشم انتظاری، پر تبتر...، دلهره دست دست میکند
در راهروهای انتظار، و گروهِ تبدار، چشمهای نمناکِ صحنه را
هر شب به یاد تو، تقدیمِ لالههای واژگون ، دیارت
گرین گریانِ غمگینِ بی تو میکند.
شکرخدا گودرزی