زمان
در اعماق من یخ می زند
از کنار سیلِ نور پنجره
عبور می کنم
مثال نسیم و رقص های باد
از کنار کوه های آن
سوی شهر عبور می کنم
از کنار دنیای اسباب بازی های مان
از کنار شوخی های سیاستمدارانه
از کنار یک بازیگر کارکشته
از کنار کسی که دوستش
... دیدن ادامه ››
داشتم
از کنار قبر نلسون ماندلا
از کنار انیشتین ِ زنده
از کنار آن لحظه که آژیر کشید
دزدگیر یک بانک در ونیز
از کنار چند ستاره
از کنار جنگل انبوه سوخته
از کنار یک گربه وحشی
به خودم هم که می رسم
از کنار آن هم عبور میکنم
میدانم که جهان،خود من هستم
تک تک ماه هایی
که در آسمان پیدا و ناپیداست
من خودِ بهشت روی زمین هستم
طبقات تبعیدیِ برزخم
من همه چیزم و این بار
که زمان در من یخ می زند
در مردمک چشمان من می شکند
این بار و برای آخرین بار
خودم را ترک می کنم
به مقصد چیزهایی که نمی دانم
از کنار خودم عبور می کنم
به آسانی
دنیا را می بافم
و پشت گوشهایم می اندازم
نیمکت های دو نفره را حیف می کنم.
#مجتبی