از مرغ دریایی چخوف تا مرغ دریایی من
«مرغ دریایی چخوف» روایت انسانهای عاشق ناکامی است که برخی به این ناکامی آگاهی دارند، و برخی آن را تعمدا به فراموشی میسپارند.
برخی از آنان، ناکامیهای عاشقانه خود را با کامیابیهایی زودگذر و بعضا مضحک به فراموشی میسپارند. مادر کنستانتین، ماشا، مادر ماشا و حتی تریگورین نویسنده هر یک به نوعی چنین کردهاند.
و معدودی از آنان، ناکامیهای عاشقانه خود را به فراموشی نسپردهاند و برایش تلاش میکنند. از این افراد کنستانتین خسته و دلشکسته، دست از تلاش میکشد و نینا همچون مرغ دریایی، امیدوارانه میزید و پرواز میکند.
در «مرغ دریایی من» (به روایت کیومرث مرادی) کنستانتین پیوسته با آنیمای خود زندگی میکند. گاهی کنستانتین سخن میگوید و گاهی آنیمای وی. رد
... دیدن ادامه ››
پای آنیمای کنستانتین را میتوان از مادرش که به دست تریگورین نویسنده تصاحب شده، تا نینایی جست که باز هم به دست تریگورین از وی جدا میشود.
کنستانتین همچون هملت، پیوسته تحت سلطه عقده ادیپ خویش است، عقده ادیپی برآمده از تصاحب مادرش و جدایی از معشوقهاش به دست دیگری. آنیمای وی، تنها پناه برای رهایی از این اضطراب بیپایان است. آنیمایی که به قدرت تجلی عشق در نینا، میباید او را از این اضطراب رهایی بخشد. اما گویی راهی برای رهایی نیست.
پس، پیش از آخرین ملاقات با نینا، دلشکسته و خسته، آنیمای خود را میکُشد و به دور جسدش همچون نقشی از یادگار عشق خط میکشد.
و بعد از ملاقات با نینا، دقیقا همان جایی که نقش آنیمای خود را ترسیم کرده، به زندگیاش پایان میدهد. این وعدهگاه، محل تلاقیِ مرگ پدر و پسر است. وعدهگاهی که سرنوشت پسر را به پدر، تقدیرگرایانه پیوند میزند و کنستانتین، اُدیسهوار به سرنوشت محتوم خود تن میدهد.
اما نینا با آنکه رنج سفری عاشقانه و جانکاه را در قلب دارد؛ با آنکه لباسهای رنگیاش که نشان از نشاط و بلندپروازیهای جوانی است، جای خود را به تنپوشی سیاه که نشان از واقعیتهای برهنه زندگی دارد، داده است؛ همچنان با عشق و به دنبال عشق زندگی میکند و تمامی این رنجها را عاشقانه به زندگی بدل مینماید.
بیتردید، عاشقانه زیستن نینا فراتر از تجربههای تهی و سردرگمیهای تریگورین نویسنده است که دستش آلوده به قتل پدر کنستانتین است. چرا که نینا دلسپرده به آنیموسی است که تریگورین، تنها و تنها یادآور آن بود.
سرانجام، این تراژدی بیپایان برای کنستانتین و نینا بهگونهای متفاوت رقم میخورد:
آنیمای کنستانتین نتوانست وی را از اضطرابش رهایی بخشد و به تعالی عاشقانه زیستن برساند و سرنوشتش همچون مرغ دریایی مردهای شد که روزی به نینا تقدیمش کرده بود.
اما آنیموس نینا همچون مرغ دریایی زندهای که نشان از امید است، او را برای جدال بیپایان و امیدوارانه با رنجها و مرارتهای زندگی، عاشقانه مهیا میکند.