«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
صدای اذون صبح پیچید، زل زد تو چشام الله اکبر چهار بار، صدای اذون صبح پیچید زل زد تو چشام، حی الی خیر العمل دوبار، صدای اذون صبح پیچید، زل زد تو چشام، وای! قد قامت صلات، پاتُ از رو کلاچ بردار لعنتی، بذاری رو شقیقه ات بگی اشهد ان لا الله الا الله، لا اله الا الله، مث همون روزی که بابای خدابیامرزمُ گذاشتن تو قبر...
مثل شلوار جین آبی . . .
. . . بعد ما رفتیم توی یه سرداب نمور! چراغ ها روشن بود. از یکی از تماشاگران خواستند چراغ رو خاموش کنه و همه خندیدیم! تا به حال سالنی به این بدی و بی امکاناتی ندیده بودم . . .
اما وقتی احسان گودرزی ظاهر شد همه چیز رو فراموش کردیم! واقعا راست میگفت: گول هیکل معمولیش رو نخورید خیلی غیر معمولیه! یه متن بی نظیر با جا به جایی زمانی و مکانی که هر لحظه بیشتر و بیشتر به درون خودش فرو می برد. در واقع نبود موسیقی، دکور، فضا سازی و غیره، و نیز اجرای ساده و خوب احسان گودرزی باعث شد تمرکز مون کاملا روی داستان باشه. به قول محمدرضا سجادیان عزیز که دیشب کار رو با هم دیدیم و لذت بردیم، دیشب انگار تماشاچی می ترسید بخنده! مبادا کلمه ای از متن رو از دست بده. در یک کلام عالی بود. یه متن بی نظیر از یه آدم بی نظیر. ممنونم که هستی احسان گودرزی. ممنونم که این حال خوب رو برای من ساختی.
دوستان تیوالی که هنوز این کار رو ندیدند، اگه تا پایان این هفته کار رو ندیدید شک نکنید چیز مهمی رو از دست دادید. از ما گفتن :)