«کریملوژی»... یکی از بهترین بازیهای زندگیمو دیدم، چه در تئاتر چه در سینما.
همهچیز این نمایش بهغایت عالی و بهجا بود:
نورپردازی و بازی
... دیدن ادامه ››
با سایهها؛
استفاده از آواها (صدای کلاغ و قرآن و...)؛
طراحی لباس (انقد کاربردی و چندمنظوره؟!)؛
طراحی صحنه و استفاده از ابزارآلات در کاربردهای مختلف (تیشه، سطل، بیل، فرغون. حتی از سنگ و خاک پای درخت هم برای نمایشِ مینی-قبر استفاده شد)؛
متن پرکشش، باانسجام و انتقادی؛
و خب در صدر ماجرا، بازی بینظیر آقای «رحمتی»...
چی بگم از این بازی که در وصف نگنجد.
انقد حرفهای، انقد مسلط، انقد باورپذیر، انقد روون، انقد همهچی تموم؟!؟
یهنفره روی صحنه چه غوغایی کردن.
از اون نقش «ناصرالدینشاه» گرفته تا بخش شعرسرایی با تمام حروف الفبا.
میدونستم که حالت چشماشون تعمدی هست و اول در این فکر که چطور تحمل میکنن، دوم اینکه چطور جلوی پاشونو به راحتی میبینن؟
موندم چی بگم که حق مطلبو در مورد بازی و انرژی ایشون ادا کنه.
همهی اینا رو گفتم؛ اما روم به دیوار من درکل نمایش رو دوس نداشتم.
من فنِ چنین متنها و ادبیاتی نیستم متأسفانه، برعکس مادرم که بهشدت لذت بردن و کم مونده بود به من بگن: آخه تو چی میفهمی از تئاتر و اجرا?♀️??
از نوع ارتباط نمایش با مخاطب حاضر در سالن هم حس خوبی نگرفتم و نه تنها با درخواستشون دست-زدنم نمیاومد، الکی حرصم میخوردم! مادر بدون توجه به من اما هرجا بازیگر درخواست میکردن و ایشون هم صلاح میدیدن نیمچه مشارکتی میکردن و بعد از نمایش هم تکه به تکهی متن و داستان رو تجزیه و تحلیل! حس میکنم یحتمل من یه چیزیم میشه یا این جادوی تئاتره که رو هرکسی یهجور تأثیر میذاره.
با تمام اینها بهنظر من کاریه که حتماً باید دید.
حتماً باید دید و تا مدتها زمزمه کرد: آخه یهنفره...؟