سلام و یک دنیا ارادت
پنج شنبه که به دیدن نمایش وزین “امشب به صرف بورش و خون رفتیم”سی امین سالگشت ازدواج من و یار غارم بود 🥰از آنجا که من و دخترم، به غایت از بازی و شخصیت مرد فرهیخته،جناب صابر ابر حظ می بریم دوستمان خانم دکتر شفیعی هدیه برایمان بلیط این نمایش را رزرو کرده بود که البته انصافا سورپرایز شدیم
دیدن بازی قوی و صحنه آرایی به شدت نو و دلنشین و البته نمایشنامه ی جذاب و … از چنین بازیگری قابل پیش بینی بود
اما دیشب اتفاق خاطره سازی برایمان رقم خورد
مهمان نمایش بودیم و از بررسی قانون نصاب سن تماشاچی مطلع نبودیم و البته اهمال کرده بودیم و پیگیر هم نشده بودیم و ته تغاری سیزده ساله مان را که دوستدار جناب صابر ابر هست را با ذوق و شوق همراه برده بودیم،و آن شد که نباید ،
لحظه ی ورود در کمال ادب و احترام قانون حد نصاب سن تماشاچی را یاداوری کردند و از پذیرش تسلّا دخترمان،عذر خواستند.قانون بود باید تبعیت میشد،تسلّا پیشنهاد داد در کافی شاپ مجموعه یک ساعتی بماند تا من و پدرش نمایش
... دیدن ادامه ››
را ببینیم.
شنیدم که مسئول محترم گفتند دخترخانم در کافی شاپ پذیرایی بشن که لطف و مهمان نوازیشان بود چرا که خطا از جانب ما بود و در سایت هم اطلاع رسانی شده بود.
از نمایش و اجرا و دکور برایتان نگویم که چه با جان و دل ما کرد و از آخرش البته.
بعد از پایان نمایش شد آنچه مرسوم نیست و نباید اما اینبار شیرین.
گفتند جناب ابر می خواهند شما را ببینند،راضی به زحمتشان نبودیم و واقعا هم انتظارش را نداشتیم،بین دو سانس اجرا در آن وقت ضیق…به تسلّا اطلاع دادیم و مجدد داخل رفتیم نمی دانید چه برخورد فوق العاده ای داشتند چقدر حس خوب منتقل کردند چه شبی برایمان ساختند…
تسلّا در راه برگشت به منزل داشت از برخورد خوب تیم همراه جناب ابر و مهمان نوازیشان و شب خوبی که جناب ابر برایش ساخته بودندمی گفت و ما بهترین هدیه مان را گرفته بودیم
ممنون که اینقدر خوبید