جشن بیخودی
من امشب این کار رو دیدم. و دوست داشتم.
دلیل اصلی من برای دیدن این کار، اسم کارگردان کار بود: "کاهانی"... اسمی که همنام کارگردان مورد علاقهی من تو سینماست. و از اونجایی که میدونستم که این جناب کاهانی برادر اون جناب کاهانی هست، به همین دلیل مشتاق بودم این کار رو ببینم.
کاری که مطابق انتظارم خلاقانه بود و طعم و بوی کارهای عبدالرضا کاهانی هم درش بسیار
... دیدن ادامه ››
حس میشد.
کلیت کار برای من دوستداشتنی بود. بازی بازیگرها خوب و قابلقبول بود. کارگردانی کار در حد خوبی بود. و طرح و ایدهی کار هم که خیلی خوب...
این کار هم مثل فیلمهای عبدالرضا کاهانی یک لایهی رویی طنز و تا حدی خوش داشت، و یک لایهی زیری غم و درد... دردی که پشت چهرهی بازیگرهای این نمایش هم بهخوبی حس میشد. چهرهی خسته و سردشون...
بازیگرهای این کار خیلی خوب حسشون رو منتقل میکردند. خیلی راحت بازی میکردند. به قول خودشون زندگی میکردند انگار.
این نمایش پر از بازی در بازی در بازی در بازی بود. مدام بازیهایی که خارج از بازی قبلی و داخل بازی بعدی بود. البته تماشاگر از این بازی در بازیها رودست نمیخورد. من فکر نمیکنم که کارگردان کار هم قصد رودست زدن به تماشاگر رو داشته باشه. چون تماشاگر از همون ابتدا متوجه میشه که داره بازی بازیگرها رو میبینه...
حرفهایی در پشت ظاهر این نمایش پنهان هست. هر کسی برداشت خودش رو از این نمایش داره. شاید اون برداشتی که من از نمایش دارم با اون چیزی که طراح کار مدنظرش بوده متفاوت باشه. ولی چیزی که فکر میکنم که در مورد این نمایش درست باشه اینه که این نمایش از روی سرگرمی و دل خوش ساخته نشده. حرفی داشته. غمی داشته...
حرف آخر؛
یه جایی از کار بازیگر برمیگرده به کاهانی میگه تو نمیتونستی مثل بقیه یه متن از یه نویسنده اجرا کنی. مثلاً یه متن از یعقوبی یا رحمانیان یا چرمشیر یا ... اونوقت این همه گرفتاری نداشت.
مطمئناً کار متفاوت کردن، کار خلاقانه کردن، خیلی سخته. خیلی سخته تو بخوای ایدههایی که تو سرته رو اجرا کنی، اون هم در اول راه. برای شروع مسیر، کاهانی راه سختی رو انتخاب کرد...
ولی من مطمئنم که در آینده از "ابوالفضل کاهانی" کارهای خیلی خوبی میبینیم. آدمی که توی همین کار اولش خلاقیت و ذهن باز خودش رو به خوبی نشون داده.
من مطمئنم که این آدم میتونه یکی از کارگردانهای خوب تئاتر این مملکت بشه!